تاثیر تحولات سیستمی سیکل قدرت نظام بین الملل بر جایگاه منطقه ای افغانستان

19 اسد 1398
11 دقیقه
تاثیر تحولات سیستمی سیکل قدرت نظام بین الملل بر جایگاه منطقه ای افغانستان

همیشه یکی از موضوعات اساسی پیشروی اندیشمندان نظریه پرداز سیاسی این بوده است که چگونه یک قدرت افول کرده و صعود میکند قدرت های منطقه ای چه تاثیراتی بر کشور های مجاور خود میگذارند نظریه سیکل قدرت و نقش نخستین بار توسط چارلز دوران در اوایل دهه 1990 مطرح گردید و                                                                                                                            سپس در محافل علمی و دانشگاهی اشاعه یافته است. این نظریه مدعی است که متناسب با افزایش قدرت یک کشور در عرصه بین المللی نفوذ آن زیاد می‌گردد و اگر قدرت مسلط تمایلی به اعطای جایگاه والاتر برای قدرت نو ظهور نداشته باشد باعث تنش و منازعه در عرصه نظام بین الملل میگردد. کانون اصلی توجه این نظریه از لحاظ محتوایی، تعادل میان قدرت و نقش است. یعنی نقش هر بازیگر تابعی از قدرت اوست هماهنگی و تعادل میان قدرت و نقش موجب رضایت و صلح میگردد. رابطه معکوس نیز صدق میکند افزایش قدرت از یک سو محدودیت های غیر قابل قبول که توسط سیستم از طریق نقش محدود بر بازیگر تحمیل میشود از سوی دیگر موجب نارضایتی و کوشش جهت پرکردن فاصله بین قدرت و نقش میشود. نظریه سیکل فدرت شیوه ای از بازیگران دولتی درون یک سیستم بر اساس قدرت نسبی آنها است. این نظریه از قدرت با رجوع کردن به قابلیت های مادی تعریف میشود از این رو این نظریه از لحاظ روش شناسی مولفه های که بر میگزینند باید قابلیت اندازه گیری مقایسه و کمی سازی داشته باشد. بعد از معرفی سیکل قدرت در این تحقیق دنبال خواهد شد که با توجه به نظریه سیکل قدرت و نقش  قدرت های نظام بین الملل و تاثیر آن بر جایگاه منطقه ای افغانستان چگونه است.

تحوالات بعد از 11 سپتامبر نقش مهمی در بازخیزی موقعیت استراتیژیک افغانستان در سطح جهانی داشت زیرا موقعیت استراتیژیک افغانستان در کانون چند سیستم منطقه ای مانند شبه قاره هند، آسیای مرکزی، خاورمیانه بزرگ، خلیج فارس و چین همچنان پا برجاخواهد بود. در حقیقت افغانستان به لحاظ موقعیت استراتیژیکی خود از چند سیستم ژ

 

ئوپلیتیک متأثر است. سیستم خاور میانه بزرگ به عنوان سیستم مرکزی و درونی که افغانستان مستقیماً تحت تأثیر آن قرار دارد. همچنین سیستم منطقه ای مستقل چین و سیستم منطقه ای آسیای مرکزی نیز به طور مؤثری بر جایگاه و اهمیت افغانستان تأثیر گذار می باشد. افغانستان که خود از لحاظ منطقه جغرافیایی جزء سیستم منطقه ای جنوب و جنوب غرب آسیا و خاورمیانه بود اکنون خود افغانستان در مرکز سیستم منطقه ای تعریف میشود که به نام خاور میانه بزرگ کمتر دیده میشود.

پایگاه ژئو استراتیژیک برای آمریکا

 افغانستان در موقعیتی قرار گرفته است که بر چهار سیستم منطقه ای اشراف کامل دارد. مدیریت این سیستم ها نیاز به پایگاه های مطمئن در هر یک از این حوزه های ژئوپلیتیکی دارد، افغانستان یکی از این پایگاه های مرکزی و استراتیژیک برای ایالات متحده می تواند باشد. در تفاهم نامه های استراتیژیک حضور دراز مدت ایالات متحده در افغانستان و ایجاد پایگاه های نظامی پیش بینی شده است؛ علی رغم اینکه ناتو و نیروهای بین المللی کمک کننده برای امنیت و همکاری (آیساف) در طراحی پایگاه های نظامی و غیر نظامی خود در مناطق مختلف افغانستان هزینه کمی نموده اند اما ایالات متحده بطور گسترده و با هزینه بالای در حال تأسیس پایگاه های نظامی در شرق، غرب وجنوب افغانستان است.

ایران نیز به عنوان یکی از کانون های مبارزه علیه اقدامات آمریکا در همسایگی افغانستان قرار دارد و این همسایگی فرصت مناسبی برای ایالات متحده فراهم نموده است که از جانب غرب در عراق و از جانب شرق با افغانستان اوضاع ایران را در نزدیکی هرچه بیشتر تحت کنترل خود داشته باشد. در نتیجه میتوان گفت اهمیت افغانستان برای ایالات متحده را باید در پرتو ژئواستراتیژی نظام نوین دنبال کند. اهمیت افغانستان برای غرب ممکن است متفاوت باشد توافقات ایالات متحده با چین، روسیه و ایران ممکن است،  ضمن اینکه از اهمیت این کشور برای غرب بکاهد اما میتواند زمینه مناسبی برای همکاری های منطقه ای در راستای صلح و ثبات منطقه ای ایجاد کند همچنین اقدامات دولت افغانستان در سیاست داخلی مبتنی بر تقویت پروسه دولت ــ ملت سازی نسبت به اعتمادسازی بین اقوام مختلف در افغانستان که امکان واگرایی سیاسی بالایی نسبت به اعتمادسازی بین اقوام مختلف در افغانستان که امکان واگرایی سیاسی بالایی نسبت به کشورهای همسایه دارند را باید توجه کرد. امنیت داخلی افغانستان، گسترش همکاری های منطقه ای و نیز بالارفتن حجم سرمایه گذاری ها را در افغانستان به دنبال خواهد داشت.

افغانستان مسیر تجاری

 اعتماد کشورهای آسیای مرکزی را برای اعتماد به کریدور انتقال انرژی به دریای عمان از طریق افغانستان افزایش خواهد یافت و این پروژه بر تثبیت امنیت و اعتماد و برقراری ثبات در افغانستان کمک خواهد کرد.

 در مورد تاثیرات جنوب آسیا با در نظر داشت مشکل تروریزم و پیدایش تروریزم چنانکه قبلا گفته شد و همچنین بحران کشمیر، جدای بنگلادیش باید در نظر گرفت تا هنگامی که فضای روابط بین پاکستان و هند در سیستم امنیتی جنوب آسیا رقابت آمیز باشد، نقش مداخله گر پاکستان در تعیین معادلات سیاسی و امنیتی افغانستان انکار نا پذیر است؛ چرا که افغانستان متوازن کننده روابط قدرت بین پاکستان و هند محسوب میشود و ظهور طالبان و گسترش و نفوذ آنها بیشتر برای تأمین امنیت پاکستان و گسترش منافع پاکستان در افغانستان بوده است و اینک که این گروه انسجام و قدرت کمتری دارد نمیتواند به نحوی که توقع پاکستان برآورده شود، منافع این کشور را تامین کند.

با دقت بیشتر متوجه می شویم پاکستان با احیای مجدد هویت اسلامی ـ قومی طالبان موجی شدیدی از بی ثباتی متوجه دولت نوپای افغانستان کند. همچنین سهم گیری احتمالی بخشی از نیروهای میانه رو طالبان در ساختار قدرت سیاسی افغانستان ضمن معطوف نگه داشتن پشتون های جدایی خواه ایالات شمالی و غربی پاکستان به تحولات ناشی از فعالیت هم نژاد های آنها در «جنبش طالبان افغانستان» می تواند زمینه پذیرش احتمالی دولت افغانستان برای خط مرزی تحمیلی دیورند در پی داشته باشد. در هر حال همان گونه که اشاره شد گفتمان رقابت آمیز بین پاکستان و هند کماکان تعیین کننده معادلات سیاسی – امنیتی جنوب آسیا و به ویژه افغانستان خواهد بود. در هر صورت هر گونه تلاش ایالات متحده برای مبارزه با تروریسم در افغانستان بدون در نظر گرفتن موضع منفی پاکستان در منطقه نمی تواند با پیروزی همراه باشد. از این خاطر به نظر میرسد اعمال فشار بیشتر بر پاکستان جهت مهار منشاء تجهیز و تمویل تروریسم در خاک این کشور، قسمتی از ناکامی های ایالات متحده در مبارزه با تروریسم را جبران کند، در غیر آن هر گونه اقدامی در جهت خشکاندن منشاء تروریسم و اقدامات نرم افزاری ایالات متحده برای تطبیق «طرح خاور میانه بزرگ» در افغانستان حتی اگر با موفقیت همراه شود نتیجه مطلوب و دراز مدتی به همراه نخواهد داشت. تروریسم به عنوان تحدید مشترک به تغییر نگرش دولتمردان پاکستان و در نتیجه تبلور ادراک بین ذهنی مشترک از ماهیت تهدید در میان افغانستان و پاکستان منجر شود.

افغانستان همواره در قرنهای نوزده و بیست به عنوان منطقه ای حایل بین دو امپراطوری روس و بریتانیا قرار داشت و هر دو دولت میکوشیدند با نفوذ بر دولت کابل، نقش منطقه ای قدرتمندی از خود بروز دهند برای دانستن اینکه افغانستان آیا در حالت عایق قرار دارد یا نه میتوان گفت: افغانستان به شکل دقیق از حالت عایق بودن خارج شده است و جزء سیستم منطقه ای جنوب آسیا میباشد و نقش ان در این سیستم روشن تر است. هرچند زمانی که حالت حایل داشته است از قدرتهای بزرگ ضربات زیادی را متحمل شده است اما بعد از آن افغانستان با جهانی شدن ارتباط برقرار کرد عضویت در سارک را گرفت توجه ایالات متحده را بار دیگر به خود جلب کرد و عوامل جهانی شدن را در خود شکوفا کرد. و با همکاری ایالات متحده در دولت و ملت سازی خود موفق شد و توانست گرو های افراطی را تا حدی سرکوب کند. و دولتی به نام  جمهوری اسلامی افغانستان شکل گرفت.

:طرح خاورمیانه بزرگ

پس از ۱۱ سپتامبر اهمیت خاورمیانه  رو به افزایش است هرچند میزان وابستگی به نفت و منابع فسیلی افزایش یافته است.

1ـ اهداف راهبردی طرح خاورمیانه بزرگ:

به نظر میرسد دلایل امنیتی و سیاسی دیگری نیز در خاور میانه باعث توجه و علاقه مندی ایالات متحده به عنوان هژمون و کشور های قدرتمند جهان در این منطقه گردیده است. خطر تروریزم و بنیاد گرایی در فردای پس از ۱۱ سپتامبر باعث حمله ایالات متحده به افغانستان و بعد ها به عراق گردید. این اقدامات بعد ها حمایت جامعه جهانی را توانست بدست بیاورد بنابر این میتوان گفت گسترش مرز های خاور میانه و اهمیت آن هم ژئو اکونومیکی و هم ژئو پلیتیکی بوده بنابراین اهمیت فراوانی در استراتیژی های امنیتی ایالات متحده یافته است گسترش مرزهای خاور میانه با توجه به ویژگی های نسبتا مشترک این کشور از مراکش در غرب تا بنگلادیش در شرق به استثنای چند کشور در حال توسعه مشخص است. ایالات متحده تلاش در گسترش منطقه خاور میانه دارد تا کنترل بیشتر ی بر اسلام و ذخایر نفتی داشته باشد. تعیین تاریخ دقیق ظهور مجموعه امنیتی منطقه ای خاورمیانه مشکل است، زیرا نقطه عبور از وضعیت استعماری به استقلال مشخص نیست. ترکیه، ایران و عربستان سعودی هرگز مستعمره نشدند. مجموعه امنیتی منطقه ای خاورمیانه ای همانند مورد جنوب آسیا با جنگ زاده شد. استقلال اسرائیل باعث بروز اولین منازعات میان فلسطینی ها و مهاجران صهونیستی در سطح دولت شد و اولین جنگ بین دولتی چند جانبه را باعث گردید. برخلاف جنوب آسیا که پویش های نا امنی منطقه ای آن حول رقابت میان دو قدرت بزرگ متمرکز شده بود، خاورمیانه تصویر به مراتب پیچیده تری را پیش روی ما قرار می دهد.

همانند جنوب  شرق آسیا، بسیاری از دولت های خاور میانه در انتهای ضعیف طیف انسجام اجتماعی سیاسی قرار دارند. دموکراسی نادر بوده، دیکتاتوری عمومی است و استفاده از زور و سرکوب در حیات سیاسی داخلی رایج است. «ارتباط تنگاتنگ میان رژیم های اقتدار گرا، منابع نفتی، سرمایه بین المللی و اتحاد با قدرت های بزرگ به دولت های رانتیر امکان داده است برای سرکوب کردن جمعیت و جدا کردن رژیم های خود از جامعه مدنی نیروهای امنیتی را در سطحی گسترده بکار گیرند »

در سطح جهانی گرچه ورود آمریکا به خلیج فارس بواسطه سرمایه گذاری های نفتی و به ایران و ترکیه بدلیل سیاست مهار کمونیسم بود. ولی این کشور نسبت به حضور د خاورمیانه بزرگتر بی تفاوت بود، آمریکا در مناقشات متعدد محلی منفعت واقعی نداشت، اما ماهیت تعاملات سیاسی ضد کمونیستی و اقتصادی (نفتی) آن را ناگریز از تماس نزدیک با سیاست داخلی حامیان خود میکرد  آمریکا در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ نمی توانست موفقیت شوروی را در مسلح کردن رژیم های واقع در پشت خط جبهه بازدارندگی نادیده بگیرد. با علنی شدن ضعف بریتانیا و فرانسه در ۱۹۵۶ که خروج آنها را از منطقه تسریع کرد، ایالات متحده در یک خلاء قرار گرفت.

به همان اندازه که موفقیت های شوروی باعث پیوند رادیکالیسم عرب و کمونیسم در تلقی آمریکا که قادر به شکست دادن پیروان شوروی می باشد تثبیت کرد. در این زمان بود که رابطه آمریکا با اسرائیل عمیقتر شد به دلیل اینکه اتحاد با اسرائیل باعث نگرانی دولت های اسلامی و عربی میشد. لذا امریکا خود را در تامین منافع نفتی که مستلزم داشتن روابط خوب با دولت های عرب خلیج فارس، ایران، عراق، لیبی و الجزایر بود، در وضعیتی مخاطره آمیز دید.

بحران نفتی دهه ۱۹۷۰ و آثار آن بر ثبات اقتصاد سیاسی غرب حضور آمریکا را در منطقه مستحکم تر کرد. با اینکه هردو ابر قدرت منابع وسیعی را به خاورمیانه گسیل کردند. هیچ کدام از آنها قادر به کنترل رفتار حامیان خود نشدند و عموماً مدیون پویش های داخلی یا منطقه ای بودند. و این زمینه ای بود برای ایجاد طرح خاورمیانه بزرگتر. « طرح خاورمیانه بزرگ را اولین بار کالبن پاول، وزیر وقت امور خارجه ایالات متحده در ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۲ ارائه کرد.»

«ایالات متحده امریکا در ماه ژوئن ۲۰۰۴ پیش نویس طرح خاور میانه بزرگ را در نشست سران کشور های گروه ۸ توزیع کرد. به دنبال مخالفت  شدید کشور های عربی و عدم استقلال کشورهای اروپایی، این طرح تعدیل و در ۱۰ ژوئن ۲۰۰۴ ، با نام جدید طرح خاورمیانه گسترده در نشست پروژه ۸ در see island  به تصویب رسید.»

از میان کشور های منطقه تنها افغانستان، عراق، قطر، بحرین، اردن، تونس و یمن در ضیافت رسمی این نشست شرکت کردند. این طرح در دو عرصه تدوین یافته است: اول استقرار دموکراسی، آزادی، حکومت قانون و حقوق بشر؛ دوم اصلاحات اقتصادی و تامین امنیت؛

این طرح، کشور افغانستان را هم در منتها الیه شرقی خود در بر میگیرد و برای ایالات متحده نزدیکی به چین و داشتن اشراف کامل به چین، روسیه و ایران آسان تر میشود همچنان سیاست ایالات متحده در سیر دولت – ملت سازی و مبارزه با تروریسم نیز دستیابی به دو هدف ذکر شده را در این کشور در پی خواهد داشت.

2 حوزه های فعالیتی طرح خاورمیانه بزرگ:

بنابر متن رسمی طرح خاورمیانه بزرگ که گروه ۸ منتشر کرد شامل سه حوزه فعالیت هستند.

1ـ2 حوزه سیاسی:

 در عرصه سیاسی طرح خاور میانه بزرگ ذکر میکند پیشرفت به سوی دموکراسی و حکومت قانون مستلزم ایجاد تضمین های مؤثری در زمینه های رعایت حقوق بشر و آزادی های بنیادین و احترام به تنوع افکار و پلورالیسم است تا مشارکت مردم در تعیین سرنوشت سیاسی جامعه را ممکن کند.

2ـ2ـ حوزه اجتماعی و فرهنگی:

در این زمینه آموزش برای همه، کاهش نرخ بی سوادی، بهبود دسترسی به آموزش به ویژه برای بانوان، برابری زن و مرد، آزادی بیان، دسترسی به فناوری اطلاعات و ارتقای مهارت و آموزش نیروی کار از اهداف اصلی طرح خاورمیانه بزرگ است.

3ـ2ـ حوزه اقتصادی:

 اهداف این طرح عبارتند از ایجاد اشتغال، ایجاد شرایط مناسب برای رشد بخش خصوصی، گسترش تجارت آزاد و سرمایه گذاری، ارتقای همکاری های اقتصادی منطقه ای و بین منطقه ای، بهبود دسترسی به سرمایه، انجام اصلاحات در بخش مالی، اصلاح قوانین و ساختار حقوقی ، اصلاح حقوق مالکیت ، مبارزه با فساد و ارتقای شفافیت.

در کل در چارچوب این طرح، کشور های گروه ۸ متعهد می شوند با ارائه کمک های مالی و خدمات فنی، دولت های منطقه را در اجرای اهداف فوق یاری دهند. از نگاه جغرافیای کشور افغانستان را شامل این طرح میشود. اما این شاخص ها تصویر دقیقی از شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کل منطقه به دست نمیدهند. مثلا منطقه خاور میانه بزرگ دارای بالاترین نرخ بی سوادی جهان بویژه در میان زنان است. در مجموع بالغ بر ۷۵ میلیون زن و ۴۵ میلیون مرد از جمعیت این منطقه بی سواد اند، که وضعیت بی سوادیی در افغانستان ، یمن و مراکش نگران کننده است.

بر اساس تحقیقات صورت گرفته توسعه انسانی جوامع عرب و غیر عرب خاور میانه بزرگ می توان نتیجه گرفت این کشورها با سه معضل روبرو هستند: ۱- کسری آزادی ۲- کسری اشتغال ۳ – کسری توامندی سیاسی اقتصادی و اجتماعی زنان.

اهداف آمریکا از طرح خاورمیانه بزرگ:

اهداف ایالات متحده در خاورمیانه بزرگتر میتوان شامل موارد ذیل کرد: تضمین امنیت  اسرائیل؛ تضمین امنیت صدور نفت؛ پیشبرد فرآیند صلح خاورمیانه؛ استراتیژی امریکا در جنگ علیه تروریسم ؛ دموکراتیزه کردن خاور میانه و الزام به رعایت منشور حقوق بشر؛ جلوگیری از گسترش تولید و تکثیر صلاح های جمعی.

آنچه که بیشتر میتوان از این عوامل نتیجه گرفت تاکید بر عامل امنیت در محیط بین الملل است. امنیتی که تضمین کننده پایداری قدرت هژمون در سطح جهانی باشد و پایه های نظام نوین را مستحکم کند. اصولا در چرخه استراتیژیک امنیت اولین و نهایی ترین عامل در تعیین مناطق ژئوپلیتیکی می باشد. با توجه به نظریه سیکل قدرت تحولات نظام بین الملل را بررسی کردیم و واضح شد که افغانستان برای آمریکا بخاطر محار چین بسیار ارزشمند است و دگرگونی های که در افغانستان اتفاق میافتد هرچند برای افغانستان و مردمش اهمیت دارد برای آمریکا نیز متقابلا دارای اهمیت است و امریکا نمیتواند در مقابل بنیادگرایی و تروریسم در افغانستان بی توجه باشند. از طرفی همزمان خاورمیانه از اهمیت ویژه ای برخوردار شد به خاطر منابع نفتی و فسیلی و امریکا سعی دارد افغانستان را تحت نام خاورمیانه بزرگتر شامل این سیستم کند تا به تمام سیستم های منطقه ای اشراف پیدا کند. و برای امریکا این مهم است که چه تهدیدی این کشور را دنبال میکند و چه هدفی در این کشور باعث رسیدن خودش به هدفش میباشد. از آنجا به تشکیل دولت – ملت سازی در افغانستان پرداخت و توجه جامعه جهانی را به این امر جلب کرد و کمیسیون های برای باز سازی افغانستان ایجاد شد. و این قسم است که جایگاه منطقه ای افغانستان به خاطر تحولات نظام بین الملل تغییر خواهد کرد.

منابع و مأخذ

الف: کتابها

  • فرامرز تمنا، سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در افغانستان، چاپ اول، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، ۱۳۸۷.
  • منوچهر محمدی، آینده نظام بین الملل و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، چاپ اول- چاپ دوم، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، ۱۳۸۶-۱۳۸۷.
  • باری بوزان و الی ویور، مناطق و قدرتها، ترجمه رحمان قهرمان پور، مناطق و قدرت ها، چاپ اول، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، ۱۳۸۸.

ب: مقالات

  • زهرا پیشگاهی فرد ـ سردار محمد رحیمی، جایگاه افغانستان در ژئو استراتیژی نظام نوین جهانی در: نشریه تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی، ج ۸،ش ۱۱، زمستان ۱۳۸۷.
  • علیرضا رضایی، چین و موازنه نرم در برابر هژمونی ایالات متحده آمریکا در: عرصه نظام بین الملل، در: فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز، شماره۸۷، پاییز ۱۳۹۳.
  • زیبا فرزین نیا، جابه جایی قدرت جهانی مشخصه ها و سناریو ها، در: فصلنامه سیاست خارجی، سال بیست و چهارم، شماره ۲، تابستان ۱۳۸۹.
  • سعید وثوقی ـ احسان فلاحی و قربانعلی حیدری، تبیین جایگاه افغانستان به عنوان کانون چند زیر سیستم منطقه ای با تاکید بر منطقه آسیای جنوبی و نقش هندوستان، در: فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز، شماره ۸۷، پاییز ۱۳۹۳.
  • طیبه واعظی ـ دکتر حمیرا مشیرزاده، تأثیر ساختار نظام بین الملل بر گسترش روابط هند و امریکا در دوره جورج بوش، در: فصلنامه مطالعات شبه قاره دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال هفتم، شماره ۲۵، زمستان۱۳۹۴.
  • عبدالحمید قلی زاده ـ نوذر شفیعی، نظریه سیکل قدرت، چارچوبی برای تحلیل فرایند افول قدرت نسبی ایالات متحده و خیزش چین، در: فصلنامه روابط خارجی، سال چهارم، شماره چهارم، زمستان ۱۳۹۱.
  • محمود سریع القلم، نظام بین الملل و ژئوپلیتیک جدید خاور میانه، در: پژوهشنامه علوم سیاسی، سال دوازدهم، شماره اول، زمستان ۱۳۹۵.

نویسنده : خاطره رحمانی