صلح و انتخابات دو مرحله گذار استراتژیک در صحنه سیاسی افغانستان است که به تعبیر دیگر آزمون هایی بزرگ و پر چالش خواهند بود. در حالی که به نظر می رسد مقدمه ای برای انتخابات ریاست جمهوری سال جاری باشد، اما کش و قوس ها و سرکشی های گروه طالبان، این روند را گاه با تردید مواجه می سازد و گاه امیدها را زنده می کند. تعیین اولویت میان صلح و انتخابات در برهه زمانی فعلی قرابت نزدیکی با یکدیگر پیدا کرده اند تا جایی که عدم انسجام و پیشرفت یکی، موجب خدشه پذیر شدن روند دیگری می شود. شاید تعیین متغیر مستقل و وابسته میان دو مفهوم “مصالحه با طالبان و انتخابات” امری باشد که نیاز به بررسی بیشتری دارد.
با ابتکار و پیشقدمی آمریکا در مسئله صلح افغانستان و برگزاری هفت دوره گفتگو میان این دو جناح که حاصل آن، ملاقات روزهای آینده مقامات طالبان و نمایندگان حکومت افغانستان و جامعه مدنی در ماه اگوست سال جاری میلادی است، همه خوش بینانه منتظر آتش بس و فراهم شدن مقدمات صلح پیچیده و پایدار هستند. موفقیت عملکرد حکومت به این مهم بستگی دارد که در هر دو میدان چگونه و با چه ترفندی بازی می کند. صلح نیازمند در نظر گرفتن منافع ملی افغانستان و پیش رفتن با این آیینه تمام نما است. در کنار اینها برقراری توازن قدرت میان منافع مردم و منافع گروه طالبان از اصلی ترین و حیاتی ترین اصولی است که لزوما از جانب نخبگان سیاست افغانستان باید مد نظر قرار بگیرد. اضافه بر اینها، نقش بازیگران منطقه ای دخیل در مسئله جنگ و صلح افغانستان هم نیازمند آن است تا در نظر گرفته شود، بخثی که از آن به نام “تشکیل اجماع منطقه ای برای صلح” یاد می شود. در حوزه داخلی همچنین، وجود ارتباط دو طرفه، میان دولت و ملت و دریافت و آگاهی از خواست و علایق ملت توسط دولت از طریق کانال های ارتباطی مشروع ضروری است. به صورت یک مجموعه کلی، حفظ نظام فعلی که حداقلی از خواست ها را برآورده می سازد، تمکین به قانون اساسی کشور و لزوم تغییر ناپذیری آن که در سایه این قانون، حقوق زنان، حقوق بشر و آزادی های مدنی و سیاسی و توازن در دستیابی به فرصت ها که همان عدالت اجتماعی است، مواردی هستند که نادیده گرفتن آنها در روند مصالحه جاری میان حکومت و گروه طالبان، یفینا فضای تعامل ره به تقابل مبدل خواهد ساخت. هم زیستی با گروهی که تا همین امروز مکاتب به عنوان سنگر علم و فرهنگ کشور را به آتش می کشد و کودکان را در خیابان ها قربانی می کند و تداعی کننده خاطرات زهرآگین و نمودی از سیاهی و تباهی اند، هنوز مسئله ای حل نشده در اذهان عمومی چه در حوزه داخلی و چه در حوزه خارجی است. پس از مرحله هم زیستی، بحث همکاری مطرح می شود. هضم گروه طالبان در جامعه پوست انداخته آینده که خواهان سهیم شدن در قدرت سیاسی و اجرایی هستند امری نیست که به سادگی امکان بیاید چه بسا اینکه همکاری و تعامل با آنها همانطوری باشد که با یک فرد عادی صورت می گیرد.. آنچه قابل پیش بینی است، وجود پس لرزه های فضای پسا صلح با گروه طالبان است که در صورت عدم مدیریت و تدبیر صحیح حکومت، می تواند هر لحظه بنیان سست صلح را ویران کند و تخاصم و انتقام گیری و زنده شدن عقده های تاریخی، کشور را به فضای خلا و فراموشی و خفقان دهه 90 میلادی ببرد. نمایندگان جامعه مدنی و حکومتی در گفتگوهای روزهای آینده با طالبان ماموریت خطیری دارند تا علاوه بر چانه زنی برای حاصل شدن آتش بس و مصالحه، از اینکه طالبان به خواست های یاد شده مردم تمکین می کنند و ضمانت اجرایی در برابر آن قائل می شوند اطمینان به دست آورند. به لحاظ تجربه تاریخی هم، دیپلماسی و مدیریت معاهداتی که به سرنوشت عمومی افغان ها به مثابه یک ملت گره خورده است، نشان می دهد که نمایندگان مسئول، نقش منفعلانه و بسیار کمرنگی را بازی کرده اند، تا حدی که جانب مقابل بازی را به نفع خود به پایان برده است. این بار هم هراس عمومی از این است که مبادا روند مهمی که می تواند سرنوشت ملی را تعیین کند، به طور یک طرفه ختم شود و مردم افغانستان بازنده بازی باشند و تجربه “معاهده ننگین” باردیگر تکرار شود.
در سوی دیگر انتخاباتی در ماه میزان سال جاری برگزار خواهد شد که تاخیری چند ماهه را تجربه کرد. انتخاباتی که مردم رئیس دستگاه اجرایی حکومت را بر می گزینند. در دوران دولت های مدرن، انتخابات به عنوان یک فرصت برای گزینش افراد نخبه و چرخش قدرت سیاسی نگریسته می شود. اما در افغانستان انتخابات بیشتر از آنکه فرصت ایجاد کنند، مسبب تهدید شده است. همیاری دولت آمریکا برای روند صلخ سازی در افغانستان طبق رویکرد ئئولیبرالیستی، مسئولیت حکومت افغانستان را تا این جای کار برای به میز مذاکره کشاندن گروه طالبان برای توافق صلح کمتر کرده است و این امر باعث شده که حکومت انرژی و منابعش را بیشتر بر مکانیزم های برگزاری انتخابات متمرکز نماید.بدون تردید، گامی که نیروهای سیاسی داخلی و بین المللی برای برگزاری یک انتخابات سالم برمی دارند شکستی برای گروه های مخالف دولت و ملت در افغانستان است، چرا که اصولا آنها مخالف روندهای مشارکتی و تکثرگرایی قدرت هستند. انتخابات امسال و توفیق آن می تواند روند صلح و به تبع آن نهاد سازی برای پرورش صلح را به همراه داشته باشد. صرفنظر از اینکه کدام یک از کاندیدان برنده انتخابات می شود و زمام امور را به دست خواهد گرفت، رئیس دولت آینده باید توان تدبیر و توان تحمیع منافع همه گروه هایی که خواهان احترام و سازش و توسعه و متعهد به هم پذیری هستند را داشته باشد. انتخابات به شرط مدیریت و نظارت و درک متناظر با وضعیت شکننده فعلی می تواند همانند دیگر مناطق در جهان، برای افغانستان هم در بردارنده فرصت مشارکت سیاسی در سطوح مختلف، اتحاد تشکل ها و احزاب و تقویت جایگاه هویت ملی به عنوان یکی از عناصر وحدت آفرین شود. خلاء موجود صلح و مشارکت سالم و عادلانه و به دور از تقلب به هر ترتیب در کشور باید پر شود چرا که امروز بیشتر از هر زمان دیگری نیاز به ثبات و سازش و گزینش افراد متعهد و نخبه احساس می شود
حسین جعفری.