نزدیک دوماه تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال 1398 در کشور باقی است. افغانستان به عنوان یک بازیگر مهم منطقه ای و دارای جایگاه مناسب این آزمون را با همه چالش ها و محاسنش خواه به اختیار و خواه به اجبار پذیرفته است. مسئله “صلح” یک همراه همیشگی در مباحث امنیت دسته جمعی و امنیت ملی بوده است. اما صلح, عموما برای کشورها در جایگاه “هدف کلان” تعریف می شود. این هدف به هر نحوی باید حصول شود و کشورها برای نیل به آن از ابزارهای مختلفی بهره می برند. از سلسله این ابزارها, می توان به مذاکره و گفتگوی مستقیم و یا غیر مستقیم با گروه های معاند با صلح و آرامش عمومی نام برد. با توجه به همین ابزار, لزوم آسیب شناسی ملی و فراملی چالش های صلح در افغانستان از هدر رفتن منابع پتانسیل قدرت در جایی که می توانند به تقویت و گسترش صلح بی انجامند جلوگیری می کند. روند احیا و حفظ صلح, به عنوان یکی از بایدهای دولت و ملت افغانستان دستاودی غیر ممکن نیست. حداقل از دید تاریخی, بررسی مقاومت مردمی در برابر خشونت, کشتار و روند های مخّل آزادی, بیانگر نتایج مثبت بوده که می تواند در دهه کنونی هم لحاظ قرار بگیرد.
اما احیا و حفظ صلح, از پایه های قدرتمند و اصلی برگزاری انتخابات در هر کشوری و از جمله افغانسنان است. محیط امن و مصئون از تهدید, زمینه ساز تعدد حوزه های انتخاباتی می شود که این به خودی خود باعث مشارکت بالای مردمی در انتخابات و در نتیجه مشروعیت کلی روند انتخابات می شود. همچنین برقرار بودن صلح و ثبات, ایجاد اعتماد میان دولت و ملت را منجر می شود چرا که اصولا فضای جنگ که مترادف با فضای ضد صلح است, یک فضای بی اعتمادی و سوء ظن و بدبینی را شامل می شود. تلقی خودی و دشمن در دورانی شکل می گیرد که فضای کلی جامعه, فضای صلح آمیز نباشد. البته مراد از این فضا غالبا تهدیدات و خشونت های عریان نیست بلکه خشونت های روانی و تهدیدات عناصر چالش زا را هم شامل می شود. تمام مراحل انتخاباتی اعم از ثبت نام, دوران تبلیغات کاندیدان و روز برگزاری انتخابات و شمارش آرا و اعلام نتایج نیازمند شفافیت, عدالت و پاسخگویی و اعتماد است. این ارزشها می بایست با در نظر گرفتن رای دورافتاده ترین قریه هم مد نظر گرفته شود که دست یابی به آنها بدون تضمین صلح, امنیت جانی, روانی و ثبات امکان نخواهد داشت.
صلح به عنوان هدف کلان ملّی و انتخابات به عنوان مهمترین مصداق تمثیل ادعای دموکراسی برای جامعه ای چون افغانستان دو دستاورد بزرگ را در بین دیگر رقبای منطقه ای تعریف خواهند کرد که باید به هر ترتیبی حصول شوند. مطمئنا پیروزی در هر دو مرحله ثابت خواهد کرد که ملت و دولت به معنای واقعی در حال شکل گیری است و دیگر اینکه انتخابات برای افغانستان نه یک چالش بلکه یک فرصت برای گذار به مرحله ای پر دستاورد تر است. انچه نتیجه می شود این است که مفهوم “صلح”, آوردنی نیست چون اگر اینگونه به مساله بنگریم دیدگاه کالایی به صلح داشته ایم و اگر صلح را به مثابه کالا در نظر بگیریم بنابراین به اشتباه قائل به معامله این کالا با هر کالای دیگر خواهیم بود. در حالیکه صلح, به مثابه هدف کلان, از ارزشهایی است که در مقابلش “باید” هایی تعبیه شده که می گوید: ” باید صلح را بسازیم”. به هر صورت انتخابات برای رسیدن به صلح و صلح برای رسیدن به انتخابات هر دو رابطه دوگانه با یکدیگر دارند. احیا و تقویت صلح و امنیت در کشور نه تنها گره کور اختلافات سیاسی و فرهنگی را باز می کند بلکه مهمترین بستر برگزاری انتخاباتی خواهد بود که همانا شعار نظامش, شفافیت, عادلانه بودن و مشارکت گسترده است.