آینده تحصیل کرده های بیکار چه خواهد شد؟

13 جدی 1398
4 دقیقه
آینده تحصیل کرده های بیکار چه خواهد شد؟

شبنم شهرزاد -خبرنگار

 

کشورهای در حال توسعه که افغانستان هم عضو از آنها می باشد، براي ترقي و پيشرفت به نيروي کاري جوان نيازمند است، جوانان سرمايه اساسي کشور به شمار میروند که یک شمار بزرگ آنها براي آموزش، انجام وظايف و تحولات رایی محیط های آکادميک می شوند تا بعد از فراغت در جايگاه هاي مناسب قرار گیرند و مطابق تخصص شان کشور را به سوی پيشرفت و ترقي سوق بدهند.

رفتن به محیط های اکادمیک و فراگرفتن دروس در رشته های دلخواه و کار کردن مطابق رشته تحصیلی از آرزوی بزرگ زندگی هر فرد جامعه است که با همین انگیزه روانه ای دانشگاه می شوند تا بعد از ختم درس مطابق رشته ای تحصیلی به کار گماشته شوند که از یک طرف پاسخگوی نیاز بازار کار باشند از جانب دیگر به آرمان های دیرینه خود و فامیل نایل آینده تا یک فرد تحصیل کرده، متخصص و مفید تقدیم و مصدر خدمت به خانواده و افراد جامعه گردند.

با آنکه هر سال شماری زیادی نيروی متخصص از دانشگاه های خصوصی و دولتی فارغ مي شوند تا مطابق نیاز وارد بازار کار شوند اما بعد از مراجعه به نهادهاي دولتي و خصوصي با گذراندن چندین مراتبه امتحان برای بدست آورن بست ها به دلایل مختلف به کار گماشته نمی شوند.

تنها نیافتن وظیفه مناسب و دلخواه مشکل نوجوانان و جوانان نیست بلکه در عرصه تحصیل  نیز مشکلاتی وجود دارد.

افغانستان کشوریست که یک سیستم منظم تحصیلی ندارد از ابتدای دوره تحصیل رشته بندی وجود ندارد تا روی آن هدف شخص مشخص شود و دانشجویان راه خود را بیابند ۱۲ سال مکتب را با علاقه راه یافتن به دانشگاه سپری می نمایند.

با تمام آمادگی ۱۲ سال و رشته مورد علاقه یک دانشجو بعد از امتحان کانکور زندگی رنگ دیگری بر رویایی یک جوان می پاشد فرض کنیم رشته ی مورد علاقه ی یک محصل انجنیری یا اقتصاد باشد بعد از امتحان کانکور در رشته زراعت و مالداری و یا رشته دیگر که مورد علاقه اش نیست کامیاب می شود و از روی ناگزیری ادامه تحصیل میدهند که بعد ۴ سال فارغ می شود ضربه ی دیگر در زندگی اش وارد می شود که آن نبود وظیفه در رشته مربوطه می باشد.

در حالیکه افغانستان از جمله کشور هایست که بیشترین نفوس آن را جوانان و نیروی کاری تشکیل میدهد و اما یک تعدادی که واسطه و پول دارند بدون گذراندن امتحان و معرفی شدن از سوی کمیسیون اصلاحات اداری در بست های بلند به کار گماشته می شوند ولی آنهای که واسطه و پول ندارند با هزار و یک مشکل و سپری نمودن امتحانات متعدد یا به کار حذب نمی شوند و یا هم با داشتن سند تحصیلی از یک رشته مجبور می شوند که خلاف رشته کار نمایند که رفته رفته این روند به یک معضل بزرگ برای جوانان تحصیل کرده مبدل شده است.

جوانان تحصيل کرده قوه محرک جامعه و بيشتر از گروه هاي ديگر اجتماعي متقاضي کا ر هستند.

جايگزيني روابط بر ضوابط، تقسيمات بست ها توسط اراکين بلند پايه دولتي، فروش بست‌ها در مقابل پول با زير پا گذاشتن قوانين مربوطه و شرايط فرد شايسته به اشغال و ده ها موارد دیگر از چالش های اساسی صد راه جوانان بر عدم جذب آنان در ادارت عنوان می شود.

عواقب بیکاری، ناگوار است زماني که جوان تحصيل کرده و مستعد جذب ادارات نمی گردد يا دست به کار های خلاف میزنند یا به گروه هاي مخالف مي ‌پيوندد و يا هم راه مهاجرت را در پيش مي گيرد تا آينده خود را در کشورهاي ديگر بسارد.

این کار اثرگزاری مختلف بر روح و روان آدم ها دارد که از یک طرف آرزوی دیرینه جوانان و اعضای خانواده آنان به خاک یکسان می شود و از سوی دیگر در جامعه جایگاه آنان تثبیت ناشده باقی میماند و همچنان چرخ کاری که توسط جوانان به گردش ادامه دهد کند می چرخد.

این معضل بزرگ اجتماعی روز تا روز به زخم نا سور مبدل می گردد لیاقت و شایستگی کار را به جای نمی رساند در مقابل روابطه بر ضوابطه وجای آدم های مناسب بست های مختلف را افراد واسطه دار و بی لیاقت پر نموده اند و روندی کاری را کندتر ساخته اند.

با آنکه مسوولیت وزارت کار و امور اجتماعی، شهدا و معلولین زمینه سازی کاربرای افراد جامعه می باشد تا مطابق نیاز بازار کار این زمینه را مساعد نماید اما مسوولین آن می گوید که وزارت کار و امور اجتماعی یک وزارت پالیسی ساز بوده اما با آنهم برای کاریابی جوانان تلاش کرده وظرفیت جذب جوانان تحصیل کرده در بست های ادارات دولتی و نیاز بازار کار با گذشت هر سال بهتر شده است اما این گفته ها با حال و هوای جوانان هم خوانی ندارد.

بر بنیاد آمار های بانک جهانی همه ‌ساله حدود ۱۰۰هزار جوان از دانشگاه‌ها و موسسات تحصیلات عالی و نیمه عالی دولتی و خصوصی فارغ تحصیل می‌شوند، ولی به دلیل نبود زمینه‌های کاری به جمعیت بی‌کاران در کشور افزوده می‌شود.

اساسی ‌ترین مشکل بی‌کاری در افغانستان؛ بی‌کاری نسل دانش‌آموخته است که باید چرخ اقتصاد و مدیریت کشور را دردست بگیرند، ولی بی‌کار و بی‌مسوولیت پشت در اداره‌ها سال‌های تمام رفت و آمد دارند و از کار خبری نیست.

در حالیکه کشور برای پیشرفت و ترقی، به جوانان تحصیل کرده نیاز دارد و حکومت باید با جدی گرفتن این مسئله و کاریابی برای آنان، به فرار مغزها پایان دهد و با جدیت بیشتر به فکر ایجاد زمینه های کار  برای جوانان باشد.

اگر حکومت کاری انجام ندهد به صورت اساسی چاره اندیشی نکند، معضل بیکاری جوانان بعد از فراغت، کشور را به سوی بحران خواهد برد  و نیروی جوان تحصیل کرده را به کار با بازار کار معرفی نکند ادامه این وضعیت نگران کننده است.

بارزترین پیامد معضل بی‌کاری امروز که فردا این معضل را تبدیل به بحران و غیر قابل کنترول خواهد کرد، فرار مغزها و نیروی کارازوطن، اعتیاد، تشکیل باندهای مافیایی و گسترش ناامنی می باشد.

پیشنهاد من این است که حکومت ظرفیت های منابع بشری نهاد های دولتی و شخصی را بالا ببرد و نیازمندی ادارات را مشخص و زمینه جذب تحصیل کرده ها را بیشتر نماید تا هیچ نیروی فعالی کشور را ترک نکنند و از استعداد های آنان کشور های دیگر سود نبرند واز آنان بر ضد کشور خودشان استفاده نکنند و نیز آینده جوانان به تاریکی سوق داده نشود.