پرزدن ممنوع

27 ثور 1399
1 دقیقه
پرزدن ممنوع

درنگ کن، که صدای تفنگ پشت در است

هنوز در وطنت دیو جنگ، پشت در است

به این جهان پر از درد و داغ، پای منه

که اولین قدمش، پاره سنگ پشت در است

به آسمان خودت باش، ماه نورس من

پی شکار تو اینجا پلنگ پشت در است

به شوق گل شدن از غنچگی به باغ مشو

گمان مدار که صبح قشنگ پشت در است

مقیم بام خودت باش، پرزدن ممنوع

کبوترانگی‌ات را خدنگ پشت در است

*

نشسته مادر بیچاره با هزار امید

که دسته‌های گل رنگ رنگ پشت در است

کدام قاصد زخمی خبر برد به پدر

که سخت خسته دل و پای لنگ پشت در است

شاعر: ابوطالب مظفری