پای از خانه بیرون می گذارم ، روی ماین ها

17 سرطان 1399
1 دقیقه
پای از خانه بیرون می گذارم ، روی ماین ها

غصه نخور گلم

وحشت نان شب من است

غم چای صبحم

دل‌هره نان چاشتم

پای از خانه بیرون می‌گذارم

و روی ماین‌ها

با قطرات باران می‌رقصم

غصه نخور گل نسرینم

روزها که از خانه بیرون می‌زنم

گل می‌روم

و گلوله باز می‌گردم

غمت نباشد ای عطرمدام

مشامم به نمک و خون

آشناست

یا اشکی بر لبانم می‌رسد

یا خون

اینگونه رفع تشنه‌گی می‌کنم

و البته

خرجی سفرم

چند قطره از تنت

غمت نباشد گل‌مریمم

غم می‌روم

گنجشک باز می‌آیم

دلم گرفته پرنده کوچک

دلم گرفته شیشه تب‌دار پنجره

دلم گرفته انارهای جنوب

می‌ترسم

و روزی سه روز زندگی می‌کنم

و هر شب یک هفته بیدارم

دلم گرفته پرنده روی پلکم

می‌دانم که آسمان بزرگ است

من اما اگر پرواز کنم

کبوتر می‌پرم

و انار می‌افتم

غمت نباشد گل خیس

غصه نخور تب پیراهن

دلم گرفته پرنده

من افغانستانم

درخت می‌آیم

و تابوت پس می‌روم

گل می‌آیم

و دانه انار پس می‌روم

شاعر: مصطفی هزاره