نویسنده: طاهره خدانظر
عالمان دینی و اعضای جامعه مدنی ولسوالی یکاولنگ بامیان فیصله کرده اند گرفتن گله یا شیربها ازسوی خانواده دختر حرام است. آنان همچنان ازدواج اجباری و زیر سن دختران را حرام و غیرقانونی خوانده و گفته اند عالمان دینی چنین نکاح هایی را اجرا نکنند .
آیا این فهم بدلیل آن است که در مذهب شیعه، مجتهد زنده برای زمان حال دارند که بر حقیقت و واقعیات حقوقی جامعه فتوا دهد و آن سنن و فرهنگ در رعایت نکردن حقوق دخترکان زیر سن و زنان را حرام اعلام نماید ؟ آری چنین حرکتی دفاع از انسانیت با فهم درست از زنان و تعریف دین از انسان است . اگر چه در مذاهب اهل سنت هم بیشتر احکام بر سنت و اجماع است اما متأسفانه هنوز هیچ حرکتی برای دفاع از حق زن ویا انسانیت که نشأت گرفته از باورهای دینی باشد از خود نشان ندادهاند که امید است آنها هم تعریف حق بینانهی خویش را بر مبنای رعایت حقوق زنان و دختران خردسال ارائه دهند .
اختلاف و تفاوت بین جنسها برای اولین بار در جامعهی سومر بروز یافت ، در دوران نوسنگی که سومر با بهره گیری از میراث آن بوجود آمد ، نیروی حاکم در فرایند تولید ، زن بود . زراعت و اهلی کردن حیوانات از سوی زن انجام میگرفت . نظام زندگی یکجا نشینی یعنی انقلاب روستا نشینی به دلیل اینکه به خصوصيات و سرشت زن نزدیکتر است ، مهر زن را برخود دارد ، سفالگری ، بافندگی و دست آس ، همگی از ابتکارات زن میباشند ، خانواده در پیرامون زن تمرکز یافت و تعین نسبت از طریق وی صورت میگرفت ، بطور کلی نظام مادر سالاری حاکم بود .این وقایع مفهوم ایدئولوژیکی خود را در عقاید دینی و الههی ماه یافتهاند . همزمان با بروز تضاد طبقاتی در جامعهی سومر، تضاد جنسیتی نیز آغاز گردید . ۱
آیا ایدئولوژی توحیدی گامی بسوی آغاز حاکمیت فرهنگ مرد سالاری بود ؟ آیا ابراهیم ع که پدر تمام پیامبران توحیدی است فرهنگ مرد سالاری را پذیرفته بود ؟ زیرا تمام پیامبران توحیدی خود را حنیف و تابع ابراهیم ع معرفی میکنند . آیا در فرهنگ ادیان ابراهیمی اعم از یهودی ، مسیحی و اسلام ، زن در پرستشگاهها هم طراز مرد و صاحب نفوذ است ؟
در ایدئولوژی یهودیت یکتا پرستی نقش زن بیشتر از مرد بیان شده است اما چرا جامعهی توحیدی مرد سالاری را پذیرفته و زن را اسیر و برده نموده است ؟ این تضادها و کج فهمیها از کجا سرچشمه میگیرد ؟
در اجبار شدن ازدواج یهودیان در میان یهودیها به فرمان پیامبران یهود حکایت از قومگرایی دارد که اگر به حرکت موسی ع هم دقت شود به امر خداوند به سوی فرعون میرود۲ که فقط قوم بنی اسرائیل را نجات میدهد و حتی یک نفر مصری نجات یافته در میان قومش دیده نمیشود . پیامبری اولوالعزم و صاحب کتاب فقط برای یک قوم ! هیچگاه علمای دین نتوانستند این پارادوکسها را به معنای کلمه بشناسند و فهم خود را از آن بیان دارند .
زمانی که از میان یهودیان منتظر پیام آوری چون مسیح ع میشوند اما دختری به نام مریم متولد میشود که به امر خدا به معبدی راه مییابد که با حکم علمای دین ورود زن به آن ممنوع شده بود ٣ ومریم از ذکریا – پیامبر زمان خود – مطمئنتر به خدا میشود ٤ و مسیح از دامن او پا به عرصهی وجود میگذارد و هنگامی که مسیح نوزاد است یکی از وظیفههایش خدمت به مادرش بیان میکند که او را عزت دهد.۵ تا مرهمی شود بر زخمهای بدنامی که از مردم و علمای دین بر خود حمل میکرد .اما با این حال در زمان رسالت مسیح هم حتی یک زن در میان دوازده حواریونش دیده نمیشود !
با ظهور اسلام هم اگرچه به صورت آشکار دختری چون فاطمه س را وارث پیامبر اسلام ص معرفی میشود. ۶ اما مسلمان پسر را وارث برای خود میدانند و اولاد فاطمه س را وارث پیامبرشان میشناسند و به کنیز بودن زن باور دارند و سالانه در مراسم حج هفت بار بین صفا و مروه هم میدوند زیرا خداوند هفت بار دویدن هاجر کنیزه را جزو شعائر اسلام و ارکان اصلی حج قرار داده است ۷ و عملا به مسلمان قبولانده که رهبر معنوی او یک زن کنیزه است . اما هنوز هم مرد مسلمان تمام تعابیر و تعریفهای خویش را بر شهادت یک مرد برابر دو زن بدون در نظر گرفتن روحیات و حساسیتهای زنان از نظر جسمی و درونی است همچنین چند همسری برای مرد پذیرفته شده که زن را ملک مرد میشناسند . همهی این پارادوکسها گواه بر درک نکردن و نفهمیدن اصول است و سنت اجتماعی رایج در هر ملت و مردمی با روپوشی دینی جایگزین گشته است .
اگرچه امروزه در جامعهی مرد سالار افغانستان با ادارهی مافیای کشوری ، شاهد جنایات روزمرهای در سیستم نامسئول جنایتکاران جنگی هستیم اما در این بحران ، شاهد آگاهی دادن و تفسیر و تعبیر کردن وقایع پیشرو به مردم توسط زنانی مبارز با سمتهای مختلف در کشور افغانستان نیز هستیم و این زنان سیاستهای رایج و کلان در جامعه را ارزیابی میکنند این زنان برای ابراز همدردی با مردم و اعتراض به سیاستهای غلط و گرفتن حق دادخواهی از حاکمان نامستقل کشوری ، فراخوان تجمع های اعتراضی میدهند . هنگامی که بلقیس روشن در لویی جرگه نمایشی برای تأمین صلح به برنامهای از پیش فیصله شده اعتراض میکند و آزادی فرماندهان دربند طالبها را باج دهی و خیانت ملی ذکر میکند اشرف غنی باج دهنده را در مقابل مردم به چالش میکشد به ناگاه مورد لت و کوب قرار میگیرد . و زمانی هم نظر او را بر این رفتارهای تحقیر آمیز میپرسند او مسائل برخوردی با شخص خود را نادیده گرفته و میگوید باید از مردم افغانستان معذرت بخواهید که به آنها خیانت میکنید .
رسالت زنان در افغانستان فراتر از دادخواهی کردن برای یک قوم است ، آنان به دنبال اجرای عدالت برای ملت افغانستان اند . اگرچه در جامعه مذهبی مرد سالار همواره مورد تحقیر و توهین شدهاند و سعی شده قانوناً آنان را ملک مردان تعریف کنند و با کمک مذهب ، ذات زنان را پلید و آنان را ریسمان شیطان معرفی نمایند . تکرار کج فهمیها در تاریخ نظاره گریم که به مریم برگزیدهی خداوند کلمات رکیکی چون فاحشه ، حبل شیطان و بی آبرو … از طرف مذهبی ها نثار شد ۸
اگر به دقت به فراخوانها و اعتراض ها و حقخواهی های مردم افغانستان نگاه شود ، براستی نقش زنان را در صف اول میدان میبینیم . که امیدوارم حمایتهای مردم از بلقیسها فراتر از کابل و فراه باشد .
منبع:
۱ از دولت کاهن سومر به سوی تمدن دمکراتیک / عبدالله اوجلان
۲ سوره طه آیه ۲۴
۳ آل عمران ۴۳
۴ آل عمران ۳۷
۵ سوره مریم آیه ۳۲
۶ سوره کوثر ۱ تا ۳
۷ سوره بقره آیه ۱۵۸
۸ آل عمران ۴۲