حسین جعفری
انسان ها برای تامین نیازهای زندگی خود، زحمات زیادی را متحمل می شوند. ذخائر فکری و نیروی بدنی خود را صرف می نمایند تا آنچه تضمین کننده آینده و سلامت آنهاست را بدست بیاورند. اما همه ی نیازهای بشر از یک درجه اهمیت برخوردار نیستند، به این معنا که برخی پایه و زیربنای دیگر نیازها محسوب می شوند. صلح و امنیت فیزیکی و روانی را می توان در زمره همین نیازهای بنیادین و غیرقابل معامله عنوان کرد.
صلح، کلمه مقدسی است که محور تمام آرزو و امیدهای بشر است. آزادی کامل تنها در سایه صلح اتفاق می افتد.همگان از جنگ می گریزند و مخالف خشونت هستند زیر خشونت و جنگ همه چیز را از بین می برد. تصور کنیم که هزینه تمام جنگ های سده اخیر در راه صلح، پیشرفت و ترقی استفاده می شد که آن گاه سرشت و سرنوشت انسان های این سده، نتیجه ای متفاوت و فضای کل دنیا بر مبنای هم پذیری و دوستی و نه خصومت و خشونت می بود.
قرآن، کلام الهی پس از آن که طی یک جمله کوتاه و رسا گمشده بشر را با بیان والصلح خیر معرفی کرده، در موارد متعددی مسلمانان را به ایجاد صلح موظف ساخته؛ اساس صلح بر ایمان و اخوت استوار ساخته؛ آنجا که فرمود: «انما المومنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم» یعنی «مومنان برادر یکدیگرند»، پس میان برادران خود صلح دهید (آیه ۱۰ سوره حجرات). چه سندی معتبرتر از کلام خداوند که فرموده است بین یکدیگر صلح کنید و در فضای رواداری و مدارا با یکدیگر زندگی کنید. .بنابراین اهمیت صلح و عدم خصومت ورزی قبل از همه در کلام الهی جاری بوده و بدان سفارش و تاکید شده است.
دو مفهوم جنگ و صلح از صدر اسلام تاکنون از مفاهیم تاریخ ساز و حادثه ساز بوده اند. غزواتی که حضرت پیامبر اسلام داشتند، قیام امام حسین (ع) در سال ۶۱ هجری قمری برای اصلاح امت جدشان، از نمونه هایی هستند که بیان گر پیوند انسان ها با جنگ و صلح در طول تاریخ است.
در سده اخیر هم خشونت های ویران گر و متداوم در کشورهایی چون سوریه، عراق و یمن و همچنین افغانستان، اهمیت تلاش برای دستیابی به صلح را بیش از هر زمان دیگری بازگو می کند. دنیا امروز دریافته که جدای سود حاصل از فروش اسلحه و تسلیحات کشتار جمعی به بهانه دفاع از خود که باعث پیدایش مفهوم “معمای امنیت” در سطح نظام بین الملل شده است، جنگ هیچ چیز دیگری جز خسارت به بار نمی آورد. به جهت همین اهمیت است که روز ۲۱ سپتامبر، در تقویم سازمان ملل متحد به عنوان روز جهانی صلح گنجانده شده است تا همه ملل دنیا در خاطر داشته باشند که از خشونت پرهیز کنند و در جهت احیا و تقویت صلح و احترام به حقوق اساسی یکدیگر اهتمام بورزند. این روز به ما یادآوری می کند همان گونه که همه انسان ها دوست دارند بدون ترس و هراس زندگی کنند، افغان ها هم لایق آن هستند تا روزهایشان را با انفجار و گفتمان روز جامعه خود را در کشتار و انتخار نبینند. البته ریشه شناسی به درازا کشیده شدن جنگ افغانستان که معلول عوامل داخلی و خارجی است، در قلمرو وقت این نوشته نیست و موضوع اصلی پرداختن به مسئله صلح است که بحث غالب امروز همه محافل داخلی است که سرنوشت و آینده افغانستان را متاثر می سازد.
افغانستان در مرحله مهم مذاکره با مخالف سیاسی خود یعنی گروه طالبان قرار دارد. طالبان یک مرحله ی ۱۸ ماهه گفتگو با آمریکا را پشت سر گذاشته اند و پس از کسب توافق سیاسی با آنها، پشت میز مذاکره با هیئت افغانستان خواهند نشست. طبق این توافق نامه، قرار بود گفتگوهای مستقیم میان طالبان و دولت افغانستان در تاریخ ۱۰ مارچ سال جاری میلادی یعنی ۶ ماه پیش آغاز شود اما مسئله آزادی “زندانیان خطرناک طالبان”، کار را تا به امروز به تعویق انداخته است. این تعلل باعث شده است تا طالبان برای وارد کردن فشار به دولت افغانستان و افکار بین المللی از تکنیک شدت بخشیدن به جنگ استفاده کنند که گویا برای آنها مثمر ثمر هم بوده است.
در مورد آینده گفتگوهای صلح افغانستان می توان دو سناریوی احتمالی را متصور بود. اگر خوش بینانه به قضیه نگاه کنیم، ارزش های مورد نظر مانند نظام سیاسی، حقوق بشر و حقوق زنان، نظام تعلیم و تربیت و چارچوب آزادی های شهروندی حفظ می شوند و طالبان به عنوان یک کنش گر در بدنه سیاسی افغانستان هضم می شوند. البته امیدواری در این ارتباط زیاد است چرا که نه امریکا و نه دولت افغانستان، هیچ کدام نظام امارت اسلامی را نپذیرفته اند از جانبی هم کشورهای دیگر از نظام سیاسی افغانستان حمایت می کنند چرا که می دانند در ذیل نظام سیاسی است که دیگر ارزش ها معنا می یابند. اما در سناریوی دوم، طالبان پیروز میدان گفتگوهای بین الافغانی خواهند بود. امارت اسلامی احیا می شود و حرف اول و آخر را در قدرت سیاسی طالبان می زنند. در این صورت دیگر خبری از ارزش های مورد دفاع نخواهد بود و ارزش طالبانی جای آن را خواهد گرفت که این امر غیرمحتمل به نظر می رسد.
با همه بیم و امیدها در مورد صلح افغانستان، هنوز جنگ به قوت خود در ولایات مختلف باقی است که طرف اصلی آن طالبان است که به اعتقادشان برای “پایان اشغال” افغانستان و کسب قدرت سیاسی در جهاد به سر می برند. هزینه اصلی جنگ و خشونتی که یک طرف آن طالبان هستند را بدون شک غیرنظامیانی می پردازند که حقشان مانند دیگر ملل دنیا زندگی درسایه آرامش، ثبات، انکشاف و آینده روشن است چرا که اینها به مثابه ارزش های اساسی و اولیه ای هستند که هر فرد در دنیا باید از آن برخوردار باشد.
ترکیب هیئت مذاکره کننده با طالبان و آشنایی آنها به فن مذاکره و منافع ملی افغانستان برای دفاع از آنچه ارزش خوانده می شود در مذاکره با طالبان بسیار مهم هستند. البته امروز هر آنچه هست امیدواری هست که نسبت به آغاز این مداکرات در سطح عمومی در جامعه بوجود آمده است. اگر این مذاکرات به سرانجام خوشی برسد افغانستان هم مانند دیگر کشورها می تواند در سال های بعد، از روز جهانی صلح با غروری مضاعف و فضایی پر از صلح بزرگداشت نماید.