صلح پدیده یی در فراز و نشیب

3 عقرب 1399
7 دقیقه
صلح پدیده یی در فراز و نشیب

نویسنده : شیر حسن حسن زاده

برای آنکه راهکار های رسیدن به صلح را بدانیم و سازکارهای مناسب را به منظور دستیابی به صلح را روی دست بگیریم بایستی درقدم نخست به ماهیت و مفهوم واقعی صلح آشناشویم . اگرچند نمیتوان تعریف مشخص و یکنواخت از صلح ارائه داد زیرا در مورد صلح همانند سایر مفاهیم و واژه کلیدهای سیاسی تعاریف گوناگون ارائه شده است. روی هم رفته به لحاظ مفهوم شناسی صلح در لغت به معنای سازش و ازبین بردن نفرت گفته شده است و در علوم سیاسی واژه ی صلح را به معنای آرامش و امنیت عمومی در جامعه و سرانجام در سطح کشور دانسته است . یعنی صلح به شرایط حاکم در جامعه گفته میشود که امنیت جانی و مالی شهروندان از هیچ ناحیه مورد تهدید قرار نداشته و مسونیت کامل بر زندگی مردمان یک جامعه حاکم باشد . دقیقا صلح نقطه ی مقابل جنگ، ستیز و ناامنی است . اگرچند تفاوت اندکی به لحاظ معنایی میان صلح و امنیت وجود دارد زیرا امنیت نتیجه و برآیند کنش های صلح آمیز در جامعه است . با تحولاتی که در سالهای اخیر در عرصه ی روابط بین الملل صورت گرفته است باعث ایجاد تحول در مفاهیم و عناصر مربوط به سیاست و روابط بین الملل نیز شده است . به طور مثال تامین صلح واقعی را وقتی می توانیم در یک جامعه تصور نماییم که شهروندان آن جامعه در فضای کاملا آزاد و عادلانه زندگی داشته ضمن داشتن امنیت جانی و مالی از امنیت روانی ،آزادی عقیده ، آزادی بیان و سایر حق های مدنی نیز برخوردار باشند . زیرا بروز جنگ و منازعه در یک کشور عوامل متعدد اجتماعی دارد که عمده ترین آن نبود عدالت در همه عرصه ها برای شهروندان است . صلح و جنگ دو عنصر اساسی در زندگی انسان ها است که از گذشته های تاریخ همواره با تحولات گوناگون و فراز و فرود هایی بر تاریخ ، فرهنگ و تمدن جوامع بشری اثرگذار بوده و مراحل متعددی را در گذرگاه زندگی بشری شکل داده است . اما اینکه چه عواملی باعث بروز جنگ های خانمان سوز در سطح کوچک و بزرگ در جوامع بشری بوده و چه راهکار هایی برای تامین صلح وجود دارد تا اکنون دیدگاه های متفاوت ارائه شده است . ما در این نوشته به طور اختصار به چند دیدگاه عمده چون واقع گرایان، آرمان گرایان و دیدگاه مارکسیست ها در باب صلح اشاراتی خواهیم داشت:

۱. دیدگاه واقع گرایان :

 این مکتب که یکی از نظریه های غالب در روابط بین الملل بوده و عمدتا مسائل و وقایع بین المللی را برمبنای واقعیت های موجود دراین عرصه مورد تحلیل و تجزیه قرار می دهد . به لحاظ هستی شناسی انسان را طبق دیدگاه (هابس) ذاتا شرور و جنگ طلب می داند . از نظر واقع گرایان شرارت و جنگ در ذات بشر نهفته است زیرا انسان ها موجود خودخواه ، شرور و منفعت طلب استند ، پس تا انسان هست جنگ نیز خواهد بود . واقع گرایان این اصل را در عرصه ی روابط بین الملل نیز تامین داده ، جهان را آشوب زده و فضای بین الملل را انارشیک و هرج و مرج گونه تلقی می نمایند . آنها را عقیده بر آنست که در این فضای انارشیک که بر خلاف فضای داخلی کشورها هیچ قدرت عالیه به منظور تنظیم امور وجود ندارد و دولت_ملت ها بازیگران اصلی در عرصه ی روابط بین الملل دنبال تامین منافع شان بوده و پی هم در ستیز و منازعه قرار می گیرند . زیرا منافع ملی کشورها یکسان نبوده و این تعارض منافع باعث درگیری شده و جنگ میان بازیگران را اجتناب ناپذیر می سازد . از نظر واقع گرایان موازینه ی قدرت بهترین گزینه برای تامین صلح میان کشورها است بناء بخاطر تامین موازینه ی قدرت همه به دنبال توانایی بیشتر در عرصه ی روابط بین الملل هستند

۲. دیدگاه آرمان گرایان :

این مکتب که دومین مکتب غالب در عرصه ی روابط بین الملل است ، بر خلاف واقع گرایان اصل را نه برجنگ بلکه برصلح می دانند . آنها جنگ را نه در ذات بشر بلکه ناشی از نابسامانی موجود در جامعه دانسته و با رفع آن نابسامانی ها صلح را در جامعه ی بشری امکان پذیر دانسته اند . لیبرالیسم یا آرمان گرایان همواره بهره گیری از قدرت بخصوص قدرت سخت و ابزار نظامی و خشونت را در حل و فصل منازعات بین المللی غیر ضروری دانسته معتقد اند که با تحول در اوضاع و احوال بین المللی تعارضات میان جوامع کاهش یافته و نهایتا دست یابی به صلح جهانی امکان پذیر می گردد . آنها نه تنها بازیگران اصلی در روابط بین الملل دولت ها را میداند بلکه نقش سایر این بازیگران غیردولتی را نیز برجسته دانسته و بر نقش سازمان های بین المللی و سایر نهادهای غیر دولتی در تامین صلح و جلوگیری از جنگ تاکید می ورزد . صلح دموکراتیک ، فراملی گرایی ، تاکید بر تجارت و نهادگرایی مولفه هایی استند که آرمان گرایان در رابطه به تامین صلح روی آن تاکید می ورزند.

  الف ) صلح دموکراتیک : با تاکید بر لزوم تغییر در ساختار نظام بین الملل و با توجه با اینکه حکومت های لیبرال دموکرات طی دوصد سال گذشته با هم نجنگیدند این فرضیه تقویت شده است که دموکراسی ها هیچ وقت با هم نمی جنگند . پس باید ارزش های لیبرال دموکراسی درسراسر جهان گسترش یابد و حکومت های دموکراتیک بر کشورها حاکم شوند و به این ترتیب یک نظام بین الملل متشکل از دولت های دموکراتیک به استقرار صلح دائمی در جهان منجر خواهد شد

  ب) فراملی گرایی: فرا ملی گرایی معتقد است که علاوه بر دولت ها باید بر دیگر بازیگران در عرصه ی نظام بین الملل همانند سازمان های بین المللی ، شرکت های چند ملیتی و رژیم های بین المللی نیز توجه داشت (رابرت کوهن و جوزف نای ). در کتابی تحت عنوان روابط فرا ملی و سیاست جهانی نشان میدهند که سازمان های بین المللی چگونه سیاست جهان را تحت تاثیر خود قرار میدهد .

۳ . دیدگاه مارکسیستی نسبت به صلح :

 از نظر مارکسیست ها همه ی نابسامانی ها من جمله بروز جنگ و منازعه ریشه ی طبقاتی دارد .از نظر آنها همواره صاحبان وسایل کار (سرمایه داران)و کارگران در منازعه و ستیز اند و این مشکل اجتماعی تا وقتی ادامه خواهد داشت که به اثر انقلاب کارگری ، طبقات از میان رفته و دیگر منازعه یی میان کارفرما و کارگر وجود نداشته باشد . از نظر آنها دولت ها وسیله ای در دست طبقه ی حاکم به منظور سرکوب طبقه ی محکوم است

۴. دیدگاه ادیان الهی :

تمام ادیان الهی از جمله مسیحیت ، موسویت و دین مقدس اسلام نیز ارشاداتی در باب صلح دارند . در این ادیان همواره از جنگ و منازعه دوری جسته شده و انسان ها را با قرائت های مختلف به صلح و هم زیستی مسالمت آمیز فراخوانده است . من باب مثال علمای مسیحی قرون وسطی از جمله آکویناس به طور کلی بر این باورند که اگر جنگ مشروع نباشد وجداناَ و اخلاقا محکوم است . همچنان در دین مقدس اسلام نیز تاکیداتی در باب صلح صورت گرفته است . چنان چه جنگ همانند صلح از جملا موضوعاتی است که در دین اسلام به تفصیل تمام مورد بحث و بررسی قرار گرفته است . قرآن کریم در آیات متعدد مسلمانان را به سازگاری و دوری از ستیز دعوت میکند و انسان ها را از خطر های شیطانی بر حذر می دارد . اسلام قتل نفس را تقبیح و ممنوع کرده و برای دست زنندگان به چنین عملی مجازات سنگینی مقرر نموده است . به این دلیل اسلام وارد شدن در جنگ را تنها برای کسانی مجاز دانسته است که مورد ظلم و حمله قرار گرفته یا از قوم و خانواده ی خود رانده شده اند . چنان چه در آیه ی ۱۹۰_۱۹۴ سوره ی بقره نخست به مقابله با تجاوز امر شده و بر لزوم قتال با مهاجمان به منظور رفع فتنه تأکید گردیده است .

حال با توجه به دیدگاه های متفاوت در رابطه با عوامل جنگ و سازکار های دستیابی به صلح در نظریات مکاتب مسلط بر نظام بین المللی کنونی نیم نگاهی به عوامل جنگ چهل ساله در کشور ما و برآیند مذاکرات صلح بین الافغانی که اکنون در دوهه ی قطر جریان دارد داشته باشیم . همه ی تحلیل گران سیاسی و صاحب نظران در این مورد دیدگاه واحد دارند که جنگ چهل ساله در افغانستان دارای بُعد داخلی ،بُعد منطقوی و بُعد فرا منطقوی است . زیرا افغانستان به لحاظ جغرافیایی در منطقه ی حساسی از براعظم آسیا قرار گرفته و جایگاه ژئوپلوتیک این کشور در تحقق سیاست های خارجی کشور های منطقه و فرامنطقه دارای اهمیت استراتژیک است . چنان چه افغانستان در جریان بازی بزرگ کشور حایل میان دو قدرت استعماری در حال رقابت یعنی روسیه ی تزاری و بریتانیای کبیر بود . در جریان جنگ سرد نقطه ی حساس و مناقشه برانگیز میان اتحاد شوروی و آمریکا شد . و در عصر پساجنگ سرد نیز منطقه ی متصل به رقبای کنونی قدرت یکه تاز جهان ایالات متحده ی امریکا است . درحال حاضر موقعیت ژئوپلوتیک افغانستان را راه تقرب به مرزهای روسیه ، دروازه ی ورود به ایران ، نقطه ی تقاطع بین خاورمیانه و جنوب غرب آسیا و چهارراه ترانزیت میان مناطق مختلف آسیا و راه انتقال انرژی از آسیای مرکزی به جنوب آسیا می دانند . گذشته از این ویژه گی های ژئوپلوتیک افغانستان به مثابه ی پایگاه امن برای تروریزم بین المللی که امنیت جهان غرب به خصوص ایالات متحده ی امریکا را مورد تهدید قرار داده اند عمل نموده است . اگر مسائل فوق را به طور عام و کلی عوامل جنگ و تداوم بحران در افغانستان ارزیابی نماییم مسائل جنگ و صلح در این کشور دارای ابعاد مختلف و دارای نقاط مبهم و پیچیده به نظر میرسند . زیرا عناصر ذی دخل در جنگ و منازعه ی کشور ما چند گونه بوده و دنبال کردن منافع کشورهای دخیل در این جنگ نیز متعارض است . تعقیب منافع متعارض از جانب کشور های منطقه و فرامنطقه و نفوس بیش از حد این کشورها در امور داخلی افغانستان ظرفیت و پوتانسیل های ملی را به منظور قطع جنگ و تامین صلح واقعی به مراتب کاهش داده است . با توجه به این مسئله ابعاد خارجی جنگ نسبت به ابعاد داخلی برجسته به نظر می رسد . تعارض منافع و دیدگاه متفاوت نسبت به پروسه ی صلح افغانستان اکنون در مذاکرات قطر کاملا مشهود است . حضور کمرنگ دو قدرت تاثیرگذار منطقه بر فعل و انفعالات در کشور ما یعنی جمهوری فدراتیف روسیه و جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات فعلی آینده ی صلح پایدار را با ابهام روبرو ساخته است ،چه بسا که پروسه ی صلح بین الافغانی فعلی توسط ایالات متحده ی امریکا در راستای تحقق سیاست خارجی آن کشور در منطقه و به منظور تامین منافع آن کشور مدیریت می شود و فدراتیف روسیه و ایران از رقبای سرسخت ایالات متحده ی امریکا در منطقه بوده و دیدگاه هایشان در قضایای افغانستان با امریکایی ها متفاوت است . بعید به نظر میرسد میان دو کشور دیگر منطقه که در افغانستان با تضاد منافع مواجه است یعنی هند و پاکستان نیز بر سر مسائل مربوط به صلح افغانستان دیدگاه واحد داشته باشند . در بعد داخلی نیز چالش های فراوان بر سر راه مذاکرات نتیجه مند صلح وجود دارد . وجود یک دولت ضعیف و ناتوان و غرق در فساد گسترده ، پراگندگی های متعدد سیاسی اجتماعی درون جامعه ، بی باوری مردم نسبت به موضع با اقتدار دولت در مذاکرات صلح در مقابل طالبان ، خارج شدن بخشهایی از جغرافیای کشور از تحت کنترول دولت ، تهدید های روزافزون امنیتی به شهرها و مراکز ولایات و ولسوالی ها و عدم یک استراتژی واحد ملی و افغانستان شمول در پرتو صلح و در ابهام قرار داشتن جایگاه افغانستان در میان دوستان بین المللی پس از مذاکرات و بسا مسائل دیگر از چالش هایی شمرده می شود که بر روند صلح به نفع جمهوریت تاثیرات منفی خواهند داشت .