سرنوشت صلح چه خواهد شد؟

26 دلو 1399
3 دقیقه
سرنوشت صلح چه خواهد شد؟

حسین جعفری

روند گفتگوهای صلح به همان روزهایی رسیده است که طرفداران حفظ نظام کنونی در افغانستان از آن واهمه داشتند. بعد از مقاومت طالبان با آتش بس قبل از توافق روی نظام سیاسی آینده ، این بار زمزمه های ایجاد حکومت موقت باعث سردرگمی در میان سیاسیون و مردم افغانستان شده است. اختلاف ها و دو دستگی ها نه تنها در داخل افغانستان، بلکه در خارج از افغانستان هم باعث شده در مذاکرات صلح پیشرفت قابل ملاحظه ای احساس نشود.

به عنوان مثال، حکومت با تمام توان بر موضع خود مبنی بر مشروعیت حکومت فعلی و انتقال قدرت از راه انتخابات، پافشاری می کند ولی حمایت تلویحی رئیس مجلس نمایندگان از طرح ایجاد حکومت موقت و اعتراض نمایندگان مجلس به این اعلام حمایت، موجی از اختلافات و اعتراضات را در پی داشته است. حامد کرزی هم قبلن اشرف غنی را به ایجاد مانع در راه صلح متهم کرده بود و عبدالله عبدالله هم اظهار کرده بود که صلح نمی تواند منحصر به خواسته یک فرد باشد. بلکه خواست جمعی مردم افغانستان تعیین کننده بایدها و نباید های روند صلح خواهد بود.

بسیاری معتقدند طالبان سرمست و مغرور از امضای توافق نامه با آمریکا، در پی امتیاز گیری از دولت افغانستان و کشورهای خارجی دیگر حاضر در افغانستان است. گروه طالبان از بدو تولد در دهه ۹۰ میلادی تا امروز همواره از سوی کشورهای خاصی حمایت و تجهیز می شده اند، بنابراین دیدگاه و خط فکری آنها متعلق به حامیان آنها است و نه خود آنها. در واقع اگر چنین باشد، راه رسیدن به صلح در افغانستان از پیچ و خم عمیقی می گذرد. اینکه طالبان گاه به پاکستان و گاه به ایران و گاهی هم به روسیه پناه می برند و در این کشورها نشست خبری برگزار می کنند،  نشان می دهد که برای اقناع طالبان برای رسیدن به صلح و آتش بس، جلب رضایت و نظر این کشورها باید در دستور کار حکومت افغانستان و هیئت مذاکره کننده صلح افغانستان قرار بگیرد. بدین ترتیب طالبان صرفا نقش ابزاری را در مذاکرات صلح بازی می کنند، همانطور که از بدو پیدایش این گروه، همواره ابزاری برای رسیدن به هدف از سوی کشورهایی خاص بوده اند.

درخواست رهایی هفت هزار زندانی دیگر از سوی طالبان، بحث روی ایجاد یک نظام سیاسی جدید و استعفای اشرف غنی از مواردی اند که طالبان در این روزها به طور فزاینده ای روی آن مانور می دهند تا اذهان عمومی را به نفع خود بشورانند و پیروز میدان شوند.

علاوه بر این، بارزس ویژه آمریکا برای افغانستان (سیگار) اعلام کرده است که حملات طالبان پس از امضای توافق نامه صلح با آمریکا شدت یافته است. به همین جهت دولت جو بایدن این نیاز را احساس کرده است تا این توافق نامه را مورد بازبینی قرار دهد. این اتهام در کنار چندین مورد اتهام دیگر نقض حقوق بشری است که جامعه جهانی و دولت افغانستان به طالبان وارد کرده اند. این احتمال هم می رود که با بازبینی توافق نامه صلح امریکا با طالبان، ناتو در نشست ماه فبروری خود در مورد خروج نیروهای خارجی از افغانستان تصمیم به عدم خروج این نیروها و تمدید حضور آنها بگیرد.

به نظر می رسد اگر ناتو چنین تصمیمی بگیرد، مذاکرات صلح دیگر معنا نخواهد داشت و افغانستان مجدداَ به وضعیت جنگی باز می گردد. بسا اینکه در تازه ترین بیانیه ای که سفارت آمریکا به نمایندگی از اتحادیه اروپا، ناتو، استرالیا و چند کشور اروپایی صادر کرده است، طالبان به تشدید حملات و تخریب زیرساخت های افغانستان متهم شده اند و عامل اصلی ادامه بحران قلمداد می شوند. در مقابل هم طالبان با لحنی تند گفته اند که اگر امریکا به توافق نامه دوحه پایبند نباشد، ملت مجاهد افغانستان از خاک، ارزش ها و حقوق خود دفاع خواهد کرد. پایان گفتگو و آغاز دوباره جنگ همزمان با شروع فصل بهار، افغانستان را به نقطه آغاز باز می گرداند، مسئله ای که هیچ گاه مطلوب نیست. صد البته موضع دولت جدید آمریکا در قبال توافق نامه با طالبان هم تعیین کننده است. در دوره ریاست جمهوری اوباما بود که تعداد نیروهای امریکایی به بالاترین رقم خود در افغانستان رسید. در آن دوره جو بایدن، معاون وقت آقای اوباما بود. حالا آقای بایدن رئیس جمهور آمریکاست و احتمال می رود نه تنها با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان مخالفت کند، بلکه بر تعداد آنها نیز بیفزاید و چند احتمال دیگر. به هر حال، صورت مساله اینست که جامعه جهانی، طالبان را عامل بحران افغانستان می داند و بر لزوم حمایت از خواست و اراده مردم افغانستان تاکید می کند. ارزش هایی چون حقوق  زنان، آزادی های مدنی، تعلیم و تربیه، حقوق بشر از ارزش هایی اند که در سایه همین اراده و مردم سالاری تکثیر شده اند. ارزش هایی که در حکومت طالبان هیچ خبری از آنها نبود. به نظر می رسد با همه ی اختلافات عمده ای که در داخل و خارج افغانستان در مورد صلح وجود دارد، تجمع خواست ها و وحدت نظر در مورد صلح و یا جنگ با طالبان می تواند باعث تقویت حس ملی گرایی و در نهایت غلبه ارزش های دموکراتیک بر غیر دموکراتیک شود.