نویسنده:عوضعلی قمبری
نقش زمان دراستیلای فرهنگ فقربرجسته است، درامتداد زمان ازنسلی به نسلی انتقال میابد،حاکمیت درازدامن فقر،فرهنگ فقرا درذهنیت افراد جامعه ریشه دارمیسازد،مانعی نادرمسیردستیابی به توسعه اجتماعی،فرهنگی وسیاسی وحتی اقتصادی میگردد. “بیل جردن” میکوشد اهمیت سیاسی و اجتماعی فقر را بررسی نموده و به جستجوی علل و تأثیرات نهفته انحراف به سوی جامعه ای نابرابرتر، ناعادلانه تر، کمتر دلسوز و آشفته تر و سرانجام ناکاراتر میپردازد.کارل مارکس با نگاه “ناتوانی بنیادی” به فقر نگاه میکند؛ او میگوید: نیازها و برخورداریهای ما از جامعه ناشی میشود، بنابراین ما آنها را با جامعه می سنجیم نه با عینیت آنهافقیرکمترعمر میکند،بیمار است ومعمولا بر اثر فقر،کمبود مواد غذایی و وسایل بهداشتی به نواقص فکری وجسمی روبرومیگردد ودارای تحصیلات کمتر، موفقیت و پیشرفت کمتر وریسک های زیادی درجامعه است،فقر ثبات سیاسی،همبستگی اجتماعی وسلامت روانی را نیز دراقشارفقرزده دچارمخاطره ساخته وموجب افزایش میزان مرگ و میر خصوصاً در نوزادان،کودکان ،مادران و کاهش نیروی انسانی و کاهش بهره وری میشود. جبران عقب ماندگی اقتصادی بسیار مشکل، وقتگیر، سرمایه برومستلزم دانش پیشرفته و احاطه دقیق بر جامعه ومسائل ومشکلات آن میباشد جنگ علیه فقربمراتب ازجنگ باتسلیحات نظامی سخت تراست،جنگ نظامی،نسبت به ریشه براندازی فقرسهل تروازپیچیده گی کمتری برخورداراست .دولت های که فقررا مهارنتواند،جوابگوی نیازهای معیشتی مردم نباشد،بموقع به کمک بینوایان نرسد،درتمام حوزه هاشکست خورده وناکام میماند،افغانستان یکی ازبدترین نمونه های فقرمزمن درجهان است،”کمیته بین المللی نجات یا صلیب سرخ، در۲۳قوس،پس از سقوط افغانستان به دست طالبان، این کشور را به عنوان بدترین کشور جهان از لحاظ وضعیت بشری نامید. به گزارش خبرگزاری دی پی ای آلمان، در فهرست مناقشات با پیامدهای جدی به غیرنظامیان که از سوی آی آر سی روز چهارشنبه منتشر شد، اتیوپیا که دستخوش جنگ داخلی بوده، در جایگاه دوم قرار دارد. در این فهرست،یمن که جنگ داخلی شدید در آن وارد هفتمین سالش شده، در ردۀ سوم جا داده شده است”این درحالی است که روزنامه ای اطلاعات در۲۳قوس نوشت:”یک بوجی آرد که ۱۷۰۰ افغانی بود، اکنون ۳۰۰۰ افغانی شده است. یک کیلوچای که ۲۰۰ افغانی بود، ۵۰۰ افغانی شده است. یک سیر لوبیا که ۶۵۰ افغانی بود، اکنون ۱۰۰۰ افغانی شده است. یک پیپ روغن که ۱۲۰۰ افغانی بود، اکنون ۳۳۰۰ افغانی شده است. قیمت یک کیلوگاز هم از ۵۰ افغانی به ۱۲۰ افغانی بالا رفته است”.
کابل روزهای بسیار سیاهی را سپری میکند.دیری نخواهد بود که تمام خانه های کابل،کهنه فروشی خواهند شد.مردم داروندارشان را برای نان به فروش خواهند گذاشت. کرایه ی یک مسیر موتر نیز دوچند شده است.مردمی که از یک طرف با گذشت هر هرروز،یکساله پس اندازشان بی ارزش میشوند و از یک طرف کار و درآمدی ندارند، چی کار خواهند کرد؟ گرسنگی،شوخی نیست.آخرین دارایی هایشان را حراج خواهند کرد.
وضعیت دردناک مردم فقیرافغانستان را روزنامه هشت صبح اینگونه توصیف کرد:وضعیت اگر بر همین منوال ادامه یابد، فقر، قحطی،گرسنه گی و ناامنی،افراد زیادی را درکشور قربانی خواهند کرد مسئول اول و آخر این فاجعه، طالبان خواهند بود حکومت سرپرست طالبان در برابر آنچه در افغانستان میگذرد، مسئول است. مقامات این حکومت با هیچ بهانه ای نمیتوانند رفع مسئولیت کنند.شروط جهان و خواستها ونیازهای مردم افغانستان روشن و واضح است.همین طور این شرطهاوخواستها مشروع است.طالبان نمیتوانند،ازرعایت ارزشهای حقوق بشری و آزادی های فردی و سیاسی مردم افغانستان که از شروط جامعه جهانی است، سر باز زنند. همچنان آنان نمیتوانند حق مردم را در امر تعیین سرنوشتشان به رسمیت نشناسند. درک این مسایل،دشوار و سخت نیست.بایک نگاه گذرا به جهان پیرامون،زمینه و امکان این درک مهیا میشود.به نفع طالبان است که هرچه زودتر به شروط جهان و خواستها و نیازهای مردم افغانستان تن بدهند.وقت کشی در این زمینه، تفاوتی با انسان کشی ندارد.
فقرچنان آثارزیانبارودیرپا دارد که حتی پس از گذر از فقر و بهبود وضعیت مالی خانواده و اقتصاد جامعه، افرادی که در محیط فقر زندگی کرده اند و با خلق و خوی جامعه ی فقیر انس گرفته اند،به راحتی و به آسانی تغییر رویه نمیدهند.به عنوان مثال:کودکانی که مدتها و به کرّات با لباس کثیف و کهنه و… در میان خاكهای کوچه ها با همسالان خود بازی کرده اند، تغییر در روش زندگی خود را و به راحتی قدم در مدرسه نمیگذارند و پای درس معلّم نمینشینند مصرف در جامعه از حالت بهینه خارج میشود؛ الگوی مصرف اشتباه، تصحیح نمیشود. در این شرایط افراد نگران از بازگشت به فقر در وضعی به مراتب سخت تر و خطرناكتر از سطح فقر زندگی میکنند،عادات جامعه از قبیل استفاده از فضای عمومی و امکانات جمعی تفریحی مانند: پاركها، سینماها، گالریها و نمایشگاههای هنری کاسته شده و هنر تحت تأثیر آن قرار میگیرد و به مسائل کلیشه ای تر روی میآورد.کانالهای مصرفی مطلوب جای خود را به کانالهای نامطلوب میدهد و استفاده از کانالهای نامطلوب ارزان در جامعه رایج میشود و بخش وسیعی از سرمایه جامعه را هدر میدهد.خصوصیات گروههای اجتماعی تغییر میکند و از آنها به جای منطق وتعقل،احساسات و هیجانات زودگذر بروزمیکندراه و روش زندگی مردم تغییر میکند، خانوادهها درونگراتر میشوند، ارتباطات اجتماعی و قوی کاسته میشود و مشارکت مردم در اجتماع کمتر میشود و طبعاً برنامه های دولت بدلیل نبود پشتوانه مردمی دچار مشکل میشود.”گالسکی” میگوید: تکنولوژی پیشرفته توسط گروه هایی که از لحاظ اقتصادی در وضع بهتری هستند، بهتر جذب میشوند و در نتیجه، فاصله اجتماعی میان گروههای موجود افزایش مییابد.درجامعه منش فقر،مدتی پس از حضور فقر حاکم میشود.این منش در حقیقت سازگاریهایی است که افراد جامعه با شرایط جدیدتر (چندین ساله) پیدا کرده اند. این سازگاریهای ایجاد شده به مرور زمان به صورت قالبهای رفتاری بروز پیدا میکند و فرهنگ فقر را میسازد.
افغانستان درشرایطی قرارداردکه سیطره ای ویرانگرفقر،دامن درازترازتوش وتوان مردم شده،شیوع سوتغذیه درمیان مردم،فقدان امکانات بهداشتی وصحی،بیکاری وبی پولی،انسجام اجتماعی را ویران نموده،فرهنگ مشارکت فعال مردم را درسرنوشت سیاسی را به روزمره گی تقلیل داده،روحیه ای قوی به بهبودآینده را ازبین برده،برنامه های آموزشی واجتماعی خانواده هارا مختل کرده ،امیدوشورزنده گی را نابودساخته است.
پروانه کودک ۹ساله ای بادغیسی،توسط خانواده اش ازشدت فشارفقربه فروش میرود،زنده گی اش باخاک یکسان میگردد،تمام رویاهایش خاکسترمیسازد،آموزگاران هیچ راهی برای تهیه ای خوراک وپوشاک ندارندچون بیش ازچهارماه است که معاش نگرفته اند،دکانداران اگربشناسندکه مشتری اش معلم است هرگزقرض نمیدهد،صرافان که بدهی دالری داشت،طی یک شب داروندارش راازدست دادند،کسانی هم تحت فشارهای روانی دست به خودکشی زدند،نانوای هاباافزایش یکشبه ای نرخ آرد،نانوای را دربسیاری ازمحلات بستند،درچنین وضعیت وبااین شرایط نگران کننده وهمگانی،چرخه ای زنده گی ازکارنخواهدماند؟بافشارهای کذای روانی سلامت روان اجتماعی بزودی اعاده خواهدشد؟دولت فعلی،فقط باتماشای وضعیت رقت انگیزمردم بارخود را برده است وبه مسئولیت خویش عمل کرده است؟
آری رنج فقر،رنج همیشه ای مردم افغانستان است وافغانستان همواره کشورفقیری بوده این کشور یا دروضعیت جنگی بوده یااگربصورت نسبی آرام هم بوده،سایه ای شوم فقرهمیشه برمردم چترکشیده است،فقردرین کشوردرهمه حال درتمام مقاطع زمانی وجود داشته بااینکه نوعیت آن نظربه عوامل فقرمتنوع بوده است.گاه مسایل سیاسی وبازی های غیرانسانی سیاسی باعث فقرفراگیرگردیده وگاه عوامل طبیعی چون خشک سالی،وگاهی هم هر دوعامل باعوامل دیگرفقرمزمنی را بوجود آورده اند.
ولی اکنون فقر در افغانستان با سقوط حکومت جمهوری اسلامی ومنجمد شدن دارایی های ناچیزاین مردم افغانستان ریشه مستحم دارد و سپس مدیریت ضعیف امارت اسلامی در امر حکومت داری براساس خواست های مردم باعث شدد فقر شده است یعنی از زمینه کاری کاسته شده است و زنان نمیتواند در اداره های حکومت کار کنند.