قفس مباف بعد از این
کنون ز بند رَستهایم
به روز خوردهایم گره
دگر ز شب گسَستهایم
به غیر پر زدن چه را
بداند این دل رها
عبث مکوش کَی شود
به حبس/خانه آشنا
روانه سوی مکتبیم
پرندهگان خوشخبر
رفیق فصل رُستنیم
نداریم ترس از تبر
/////
صدا کشیم بیشتر
رها رها رهایی را
کجا کسی زمین زند
شکوه آسمایی را!!
صدا کشیم بیشتر
رها رها رهایی را
کجا کسی زمین زند
شکوه آسمایی را!!
به غیر پر زدن چه را
بداند این دل رها
عبث مکوش! کَی شود
به حبس/خانه آشنا
روانه سوی مکتبیم
پرندهگان خوشخبر
رفیق فصل رُستنیم
نداریم ترس از تبر
/////
به اوج نسبتم رسد
عقاب سرکشم، بدان
اسارت است نان تو
از آن نمیچشم، بدان
به اوج نسبتم رسد
عقاب سرکشم، بدان
اسارت است نان تو
از آن نمیچشم، بدان
به غیر پر زدن چه را
بداند این دل رها
عبث مکوش کَی شود
به حبس/خانه آشنا
روانه سوی مکتبیم
پرندهگان خوشخبر
رفیق فصل رُستنیم
نداریم ترس از تبر
شعر: تمیم حمید