“زنان افغان” کسا نی نیستند که شما فکر میکنید

25 اسد 1401
10 دقیقه
“زنان افغان” کسا نی نیستند که شما فکر میکنید

TOPSHOT - In this picture taken on September 20, 2021 Afghan women wait in front of a bank office in Kabul. (Photo by BULENT KILIC / AFP) (Photo by BULENT KILIC/AFP via Getty Images)

قدرتهای غربی و تمویل کنند گان زنان افغانستان را  به یک گروه تبدیل کرد و به یک دوره قربانی شدن سپرد – در حالی که تمام طرفها زنان افغان را به یک ابزار سیاسی برای اهداف شان تبدیل کرده و مورد استفاده قرار دادند.

…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….

نویسنده: لیمه حلیمه احمد، کاندیدای دکترا در دانشکده حقوق و دیپلماسی فلچر در دانشگاه تافتس

منبع:فورین پالسی

ترجمه:نسیم خان علی یار

در ۷ می، طالبان با صدور بیانیه‌ای، رعایت شیوه حجاب خود را برای همه زنان افغانستان اجباری کرد، اگرچه این پوشش تمام بدن که گاهی برقع نیز نامیده می‌شود، یک لباس سنتی افغانی نیست. از زمان به دست گرفتن کنترل کشور پس از توافق بین ایالات متحده و طالبان، این گروه دختران را از تحصیلات متوسطه منع کرده است و زنان را از کار یا سفر طولانی بدون محرم مرد، در کنار بسیاری از محدودیت‌های دیگر، منع کرده است.

در حالیکه دنیا نظاره گر این است که طالبان بطور پیوسته حقوق بشر را نفص میکند، این سئوال به وجود می آید که چرا حقوق زنان افغانستان مانند حقوق زنان سایرجاهای دنیادرنظرگرفته نمی شوند.  

بعد از بیست سال از حمله ۱۱سپتمبر، دو باره صحبت از”  نجات حقوق زنان” افغان در میان می آید – تنها نیت های خوب غرب لزوماً زندگی زنان افغانستان را بهبود نخواهد بخشید. دلیلش این است که عبارت ” زنان افغان” به عنوان یک عبارت سیاسی- اقتصادی  ساخته شده که بازی گران زنان افغانستان را به عنوان یک ابزارسیاسی برای اهداف شان استفاده میکنند.در طی دو دهه اخیر،قدرتهای غربی، مردان زورمند افغان، و( تا حدی) زنان افغانستان به گسترش این عبارت برای خدمت افتصادی و سیاسی طرفهای دخیل کمک کرده است.

اصطلاح “زنان افغان” تبدیل به یک جعبه شده است. برای جا شدن در این صندوق، زنان باید قربانی شوند. آنها باید خشونت را از سوی مردان تجربه کرده باشند، لباس های خاص بپوشند و درخواست کمک کنند، اما مهمتر از همه، آنها باید به اندازه کافی جاه طلب باشند که توسط غربی ها نجات پیدا کنند. به طور خلاصه، زنان افغانستان بار دیگر به یک فرصت تجاری تبدیل شده اند.

ابزاری کردن زنان در افغانستان برای اهداف سیاسی و اقتصادی یک تحول اخیر نیست. حقوق زنان از دوران امان الله خان پادشاه افغانستان در اوایل قرن بیستم به عنوان ابزاری استفاده شده است. با الهام از اصلاحات مصطفی کمال آتاتورک، رهبر وقت ترکیه؛ شاه امان الله با دادن آزادی های بیشتر به زنان به دنبال مدرن سازی افغانستان بود.

ملکه ثریا اولین مکتب دخترانه را در افغانستان افتتاح کرد. زنان در سال۱۹۱۹حق رای خود را به دست آوردند. این آزادی ها و چندین آزادی دیگر برای زنان در افغانستان کوتاه مدت بود زیرا بریتانیا پادشاه امان الله را به دلیل حمایت از قیام در هند علیه راج بریتانیا مقصر می دانست. در پاسخ، بریتانیا از رهبران قبایل افغان و روحانیون مذهبی در افغانستان در شورش علیه سیاست‌های پادشاه حمایت کرد که در نتیجه شاه امان‌الله در سال ۱۹۲۹برکنار شد.

موج دوم استفاده ابزاری سیاسی زنان افغان در طول جنگ داخلی دهه ۱۹۸۰بر میگردد. زمانی که مجاهدین تحت حمایت ایالات متحده قدرت را از دولت کمونیستی گرفتند، قساوت و خشونت جنسی در سراسر افغانستان روی داد.

از زمان طفلی ام که در ولایت هلمند زندگی میکردم بیاد دارم که افراد مسلح هر شب وارد خانه یکی از همسایه‌های ما می‌شدند و همه صدای گریه زنان را از آن خانه می‌شنیدند. آن خانواده ها متعلق به دولت کمونیستی بودند یا از ایدئولوژی آنها پیروی می کردند. صبح که می شد آن خانواده ازمنطقه خارج می شد. شبها، همه همسایه‌های ما بیدارمی‌ماندند، از ترس اینکه قربانی بعدی کیست.

بیست سال پس از ۱۱سپتامبر، بار دیگر صحبت از «نجات زنان افغان» به میان می‌آید – اما نیات خوب غرب لزوماً زندگی زنان در افغانستان را بهبود نمی‌بخشد.

در پایتخت، همسر و پسر صالح محمد زیرایی، وزیر کشاورزی، در خانه شان کشته شدند و دخترش نیز کشته شد. هزاران قتل مشابه در جوامع طبقه متوسط ​​شهری اتفاق افتاد. خشونت جنسی علیه زنان به استراتژی اصلی در چند سال آخر جنگ داخلی تبدیل شد. در نتیجه، کشتن در میان زنان و دختران جوان رایج شد.

بیشترین استفاده زنان به عنوان ابزاربعد ازسال ۲۰۰۱صورت گرفت. با شروع ۱۱سپتمبر، نجات زنان افغان یکی از دلایل حضور امریکا در افغانستان بود.  کشور های خارجی، سازمان ملل، تمام  سازمانهای جهانی عبارت ” زنان افغان” را شامل تمام پالسی های خود  نمودند تا توجه را برای دوام حضورشان درافغانستان درهرسال مالی کسب نمایند.

اصطلاح “زنان افغان” به یک کلمه خانوادگی سازمانهای بشردوستی، مکتب، دانشگاه، کنفرانسها و پلاتفرم های جهانی مبدل شد. برای بسیاری زنان، به شمول خودم، نه تنها یک کار تمام وقت برای معرفی افغانستان بود بلکه چنین کاری را به عنوان یک زن افغان انجام میدادم و مداوم  مانند خصوصیات که در صندوق قربانی برای ما داده شده بود.

درجلسات مشورتی که با نماینده دونر های کشورهای مختلف درباره موضوع ” زنان افغان”  داشتم ازدستم رفته است. ولی  اشتراکنندگان این جلسات بطور قابل توجه مردان سفید پوست غربی بودند. اغلب پیشنهاد اصلی شان این بود که سازمانهای زنان باید تمویل شوند و این حمایت های مالی بدون شرط و شروط صورت نمیگرفت. آن چیزی را که واقعاً زنان افغان میخواست  مورد توجه این سهام داران قرار نمیگرفت.    

نیات و اهداف همیشه کمک کردن است ولی این کمک ها با یک پیش فرض صورت می گیرد. پیش فرض این است که ما مردم” توسعه یافته ” و ” متمدن هستیم”  چیزی را که ما میدانیم برای شما خوب است. بنا براین، ما به شما کمک خواهیم کرد آنچیزی را که مناسب میدانیم. برای عملی کردن این نیات واهداف، پالسها باید سریع نوشته و قابل استفاده برای  تعمیم عموم باشد. به این دلیل است که بیشتر از ۱۵میلیون زن افغان را چگونه درصندوق قرار داده و تاپه بیچاره ، قربانی و مظلوم را رویش کوبیده است.

مطلب این نیست که کشور های ثروتمند دنیا به کشورهای فقیرتری مانند افعانستان که با مشکلاتی روبروهستند کمک نکنند  ولی مطلب این است کشور ها و افراد که کمک دریافت میکنند باید در باره خواسته های شان نظرداشته باشند که چگونه مشلات شان را حل نمایند.

مطالب زیادی در باره” زنان افغان” نوشته شده است ولی مطالبی خیلی کمی توسط خود زنان افغانستان نوشته شده است – اجازه دهیم که خود زنان  درباره  خصوصیات صندوق قربانی  که برای شان ساخته شده اظهارنظر کنند. چندین سال است که من با تعدادی زیادی زنان افغان مصاحبه کردم و  این هویتی که برای شان خلق شده نمی پذیرند.

وقتی که  مردم عبارت ” زنان افغان” را میشنوند تصوری که درذهن شان می آید  این است که زن یک قربانی بیچاره و کسی که با حضور در جامعه  فاقد حقوق می باشند. بدبختانه، زنان افغانستان کوشش کمی انجام داده تا  این صندوق بشکند و بیرون شوند.

“زن افغان” بودن یک مسئولیت است که باید انجام شود و برای اکثر زنان افغان که من با آنها مصاحبه کردم طبیعی نیست. با این حال، اگر در داخل صندوق بمانید، فرصت های خاصی را نیز به بدست می آورید. به عنوان مثال، موسسات غربی و سازمانهای خیریه به خاطر کمک به زنان افغان احساس غرور میکند که ما زنان افغان راکه با مشکلات روبرو بودند با فراهم آوری برنامه های تحصیلی، آموزش حرفه حمایت و نجات دادیم و از طریق منابع در باره این پیشکش ها صحبت میکنند.

سازمانهای  کمک کننده  نیاز دارند که زنان افغان قربانی باشند برای اینکه بتوانند پروژه های خود را عملی کرده، ایجاد شغل نمایند و با وجود قربانیان زن فعالیت شان دوام یابند.  

فاطمه آیرن، محصل افغان رشته اقتصاد، نگرانی از این داشت که اگرخود را یک زن قوی جلوه  دهد که هرگز خشونت فزیکی را تجربه نکرده است، ترس ازاین داشت که ممکن است این موضوع باعث مانع ورودش به دانشگاه شود. درمقابل داشتن هویت یک زن فقیر و بیچاره افغان می تواند فرصت های زیادی را برایش ایجاد کند.  

به این معنا نیست که زنان افغان شایستگی تحصیل در موسسات معتبر را ندارند بلکه این موسسات و جامعه جهانی به طورکلی، انتظاراتی از زنان افغانستان دارند و هوش و توانایی های آنها را دست کم میگیرند. بخا طراین است که زنان با هوش و توانمند نیاز به نجات و کمک آنها  ندارند.  

به همین ترتیب، سازمان‌های کمک‌رسان به زنان افغان نیاز دارند که قربانی شوند، تا بتوانند پروژه‌های خود را اجرا کنند، شغل ایجاد کنند و سازمان خود  را حفظ کنند که تنها در صورت وجود زنان قربانی امکان‌پذیراست. سلما الکوزی، یکی از کارمندان پیشین دولت افغانستان، گفت: «اصطلاح «زنان افغان» من را خفه می کند، زیرا نشان دهنده بدبختی است و به تجارتی اشاره دارد که ذینفعان آن از آن سود می برند. این نه زنان افغانستان را توصیف می کند و نه آنچه را که آنها متضمن آن هستند.”

در همین حال، مردان قدرتمند افغان – از جمله سیاست مداران، رهبران قبایل، و حتی طالبان تروریست و دیگر جناح‌های مجاهد- با موفقیت «زنان افغان» را به‌عنوان یک ابزار تجاری مفید در مراودات خود با غرب قرار داده‌اند. برای مثال، در سطح کشور، درطی ۲۰سال گذشته، برنامه های نهادینه شده برای زنان در داخل دولت افغانستان بسیار اندک بوده است. آنهایی که  هم وجود داشتند فقط برای جذب کمک های مالی ایجاد شدند.
در بودجه ملی افغانستان، سهمیه زنان ۳۰ درصد در نظر گرفته شده بود. به طور مشابه، زنان بخشی از نیروهای پولیس افغانستان بودند، نه برای اهداف اجرای حقوق، بلکه برای برآورده کردن انتظارات دونرها و جامعه جهانی. درسطح اجتماعی و جامعه، بسیاری از گروه‌های جامعه مدنی در برنامه‌های اجتماعی شان، نام زنان و اعضای  خانواده‌های شان را در سطح رهبری برای دسترسی به منابع مالی گنجانیده بودند.

در سال گذشته پس از به قدرت رسیدن طالبان، آنها «زنان افغان» را به یکی از محورهای اصلی مذاکرات خود با دولت های غربی تبدیل کرده اند. آنها خواستار یک کرسی در سازمان ملل شدند و به نوبه خود به دختران اجازه تحصیل در دوره متوسطه و لیسه را بدهند. طالبان از ایالات متحده خواستند تا پول های ذخیره افغانستان را آزاد کند و به زنان این فرصت را پیشنهاد کردند که آنها در وزارتخانه های افغانستان به عنوان کارمند نظافت چی کار کنند و یا در دانشگاه ها تحصیل کنند – اما با شرایط.
طالبان بدشان نمی آید که زنان در خیابان ها گدایی کنند – این ناقض تفسیر آنها از احکام اسلامی نیست – اما آنها زنان را از کار در ادارات دولتی منع می کنند. آنها دختران را در مدارس ابتدایی و تا حدی در آموزش عالی اجازه می دهند، اما فقط در صورتی که با حجاب سیاه تمام بدن پو شیده باشد. اما آنها دختران را از تحصیلات متوسطه و لیسه منع کرده‌اند و این امر باعث می‌شود که آنها هرگز نتوانند به  تحصیلات عالی دسترسی داشته باشند. در سیاست این منطقی وجود ندارد ، اما آنها در نگه داشتن موضوع “زنان افغان” موفق بودند، زیرا این تنها راه برای جلب توجه جهان است – کالایی که باید توسط دلالان قدرت برای جلب حمایت و لطف جامعه بین المللی وجود داشته باشد.

برخی از زنان در افغانستان در این کالا سازی سهیم بوده اند – صندوق قربانی را دست نخورده نگه داشته اند. طی ۲۰سال گذشته، پروژه ها براساس نیاز زنان طراحی نشد. درعوض، نیازهای زنان افغان براساس نیازهای تمویل کننده گان پروژه ها طراحی و اجرا شدند.

زنان، به شمول من، پست های رهبری را در دولت و سازمانهای توسعه ای، سازمان های کمک کننده و سکتور امنیتی در سطح افغانستان و بین المللی برعهده داشتند.  ولی با داشتند این سمتها و نقشها ، کارها به شکل متفاوت و مورد نظر انجام نشد. اکثر پست‌هایی که توسط زنان پُرمی‌شد برای اهداف نمادین بود، بدون اینکه به آنها اختیارات اساسی در تصمیم‌گیری داده شود، و زنان از ترس ازدست دادن فرصت‌های کاری شان اعتراض و انتقاد نمی کردند.

تعداد کمی از زنانی که به پلتفرم‌های بین‌المللی دسترسی داشتند، از طرف کل زنان کشور دفاع و داد خواهی کردند و تصویر ثابت و یکپارچه ای از زنان افغانستان ارائه کردند. جهان دید واحد نسبت به زنان افغان پیدا کردند، گویی تقریباً ۱۵میلیون زن افغان دارای دیدگاه های سیاسی واحد و بینش یکسان برای کشور خود دارند. آن دسته از زنان افغانستان که به «صندوق» دسترسی داشتند، این روایت را زنده نگهداشتند.

اگر زنان افغانستان نقشی را که برایشان در نظر گرفته شده بازی نکنند، عضویت خود را در قبیله ای به نام «زنان افغان» از دست می دهند. هنگامی که یک زن افغان تحصیل کرده می شود، او دیگر کسی نیست که نیاز به کمک داشته باشد و به او عنوان “افغان دیاسپورا” را می دهند.

نظربه تجربه شخصی ام، زمانی که نظرات تحلیلی خود را درمحافل رسانه ای، شرکت های انتشاراتی، جلسات مشورتی دونرها وکنفرانسها بیان میکنم فوراً به من گفته میشود که من حتمن درافغانستان زندگی نکرده ام. در واقع من از دهه  ۱۹۸۰  امواج جنگ و مشکلات را مکرراً در زندگی خود تجربه کرده و تبعید شده ام.

درطی ۲۰سال گذشته به دلیل کالایی شدن زنان افغان، برای گسترش دامنه کار سیاسی انجام شده زنان کمترکار صورت گرفته است. تمرکز فعالیت‌ها صرفاً معطوف به مسائل زنان بود و دیدگاه‌های آن‌ها در مورد سایر تحولات اجتماعی-سیاسی و مرتبط به گسترش منازعات در نظر گرفته نشده است.

فرض اینکه زنان افغانستان از نحوه ابزاری شدن خود آگاه نیستند و اجازه نداده اند که ازاین امر واقف باشند، محرومیت از نمایندگی شان می باشند.

در واقع، زمان‌ها و فرصت‌هایی وجود داشت که ما می‌توانستیم به این روایت قربانی شدن اعتراض و تلاش بیشتری می‌کردیم. بله تشنه تحصیل بودیم. ما می ترسیدیم که اگر علیه کشورهای کمک کننده صحبت کنیم، آنها از حمایت خود دست برخواهد داشت. به ما گفته شد که اگر به شکل خاصی لباس نپوشیم، نمی‌توانیم در پلتفرم‌های خاصی شرکت کنیم.رینا امیری، فرستاده ویژه ایالات متحده آمریکا در امور زنان، دختران و حقوق بشر برای افغانستان، بیشتر در مورد نقض حقوق زنان توسط طالبان می‌نویسد. اما جدا کردن مسائل زنان از مسائل عمومی کشور – مانند اقتصاد، حقوق بشر، و بی ثبات سازی نهادهای ملی – همان اشتباهی است که در دو دهه گذشته مرتکب شده است. زنان افغانستان را نمی توان از افغانستان جدا کرد. طالبان حقوق همه را زیر پا می گذارند.

در حالی من این مقاله را می نویسم که صندوق “زنان افغان” دوباره درحال ساخته شدن است تا برای یک دوره  خدمت جدیدی آماده شود. “زنان افغان” در طی ۲۰سال گذشته در حال قدرتمند شدن بودند، تحصیل می کردند، خانواده ها و جوامع را رهبری می کردند و در عرصه های ورزشی رقابت می کردند. آنها صندوق قربانی را می شکستند و به دنبال عضویت در جامعه جهانی زنان قدرتمند بودند.

سازمان های زیادی پروژه ها خود را تعطیل کرده اند زیرا  آنها نتوانستند برنامه های توانمندسازی زنان را برای زنان افغان که دیگر نیازی به کمک و نجات ندارند توجیه کنند.

اما، این بدان معنی بود که درهای خییرین آنها پشت سر آنها بسته می شد. جامعه بین‌المللی کارهای را که قبلاً بر آموزش جنسیت تمرکز می‌کرد، کاهش می‌داد و سازمان‌ها پروژه‌ها را از دست می‌دادند، زیرا به آرامی نمی‌توانستند برنامه‌های توانمندسازی زنان را برای کمک به زنان افغان که دیگر نیازی به نجات نداشتند، توجیه کنند. به همین ترتیب، مردان قدرتمند افغان دیگر نمی‌توانستند از زنان افغان به‌عنوان ابزار چانه زنی با جامعه بین المللی استفاده کنند، زیرا زنان افغان بصورت برابر در میز مذاکره با آنها روبرو بودند.

دیدن این مسئله خیلی تکان دهند است که در سال ۲۰۲۱تمام جهان همان زنان افغان را که زمانی می خواستند نجات دهند دو دستی به گروهی تروریستی که حقوق آنها را سلب کرده بود تسلیم نمود. نزدیک به یک سال است که این زنان توانمند از رفتن به سر کار، مکتب و یا شرکت در زندگی سیاسی و عمومی منع شده اند. با این حال، این بار، رهبران خارجی برای نجات ما فریاد نمی زنند.

مینا شریف، یک فعال افغان، معتقد است که روایت “زنان افغان” باید متناسب با بودجه کشورهای کمک کننده باشد. «باید به اندازه کافی خشونت علیه زنان در افغانستان مجاز باشد. آنها باید برای مدتی تحت ظلم قرار گیرند تا دوباره به یک کسب و کار اقتصاد ی برای کمک کننده گان تبدیل شوند.

رادا اکبر، هنرمند افغان، به  روزنامه فارین پالسی گفت: «در سال ۲۰۰۱، آمریکایی ها و متحدانشان به افغانستان حمله کردند تا زنان افغان را توانمند بسازند و ۲۰سال بعد، به نظر می رسد که ما زیاد قدرتمند شده ایم که به حرفه های ما  آنها گوش دهد».

مسئله اینطور نیست که زنان افغانستان نیاز به حمایت جهانی نداشته باشند. مشکل این است که حمایت به قیمت تحقیر زنان افغانستان و سلب برابری ماست.

در اولین سالگرد دور دوم دوران تاریک افغانستان، ما زنان افغانستان از جهان درخواست حمایت می کنیم. اما اولاً، ما می‌خواهیم که  رهبران جامعه بین‌الملل مارا برابر در نظر بگیرد تا بتوانیم حقوق برابر را از طالبان مطالبه کنیم. تا زمانی که ما قربانی و کالا در نظر گرفته شویم، دست اندرکاران سیاسی کشور ما به دنبال استفاده تجاری ما خواهند بود.