قاسم سام قاموس
حقوق بشر جهانی محصول دانش بشر است. در حالیکه حقوق بشر اسلامی، بر گرفته از وحی و قرآن است. که مرد و زن را به درجات مختلف، طبقهبندی کرده است. حق تحفظ قایل شدن در برابر پذیرش حقوق بشر جهانی و کنواسیونهای حقوق بشر جهانی در قوانین اساسی کشورهای اسلامی، به چالش کشیدن آنهاست. در چنین صورتی با حقوق بشر جهانی مسخ شدهای روبهرو خواهیم بود که تابع حقوق بشر اسلامی خواهند بود. این همان چیزی است که محصول آن حکومتهای دیکتاتوریی خواهد بود که حقوق بشر را با پسوند اسلامی به سخره میگیرند.
رسیدن به حق انسانی و نه لزوماً اسلامی و برخورداری از آن، مستلزم تلاش و هزینهای است که برای آن صورت میگیرد. به اینگونه این تلاش هر اندازه بیشتر باشد به همان میزان، بازدهی خواهد داشت. در همین زمینه اين یک بحث كلی در مورد حق انسان است، آنجا كه خالق است و مخلوقی به نام انسان. تا جايیكه اين رابطه دو سويه ميان خالق و مخلوق است، بحثی در مورد حق نيست. چرا كه چنين رابطه و حقی كه در اين ميان وجود دارد، رابطه قلبی و معنويی است كه بيشتر در باطن انسان با خدايش شكل میگيرد و جريان دارد كه در قالب راز و نياز و عبادت در هر دين و مذهبی صورت میگيرد. در مقاله «حقوق بشر؛ از آدم تا حوا» در مجله آفتاب آمده است: «پس حق اصالتاً از ناحيه خداست و حقوق انسان مثل حق حيات و كرامت و آزادی و… همه حقوق اعتباری بوده و پرتوی از حق اصيل يعنی حق خدا میباشد.»۱ بدون شک، وقتی رابطه انسان با خدايش براساس دستورات دينی كه به آن معتقد است استوار باشد، چنين رابطهای در زندگی اجتماعی او نيز قابل رويت است. از اينرو انسانی كه به حق ميان انسان و خداوند احترام قائل است و آن را نقض نمیكند، در جامعه نيز در روابط اجتماعی با ديگر همنوعان خويش حقوق ديگران را محترم میشمارد. تا اينجا مشكلی در جامعه وجود نخواهد داشت. مشكل اما زمانی به وجود میآيد كه انسان، طوری پرورش يابد و آموزش ببيند كه حق برايش موضوع بیارزشی باشد.
در چنين وضعيتی، ديگر صحبت از حق انسان در برابر انسان است. چرا كه اين انسان، با خدايش رابطهای ندارد و حقی را كه خالق بالای مخلوقش دارد، نمیشناسد. از اينرو، چنين انسانی در روابط اجتماعیاش نيز توجهی به حقوق ديگران نخواهد داشت. اينجا است كه موضوع بازشناسی حقوق فرد به عنوان یک ضرورت مطرحِ بحث میباشد. انسانی با اين وضعيت، میبايست حقوق خويش را باز شناسد. مادامیكه جامعه با تحقق قانون، قانونمند نشده است، نقض حقوق انسان به شكل گستردهای وجود دارد. در مقاله «حقوق بشر؛ از آدم تا حوا» در مجله آفتاب آمده است: «برخی نظريه پردازان دينی، اين نظر را تعديل كردهاند و معتقدند در عين اينكه در اصول كلی بايد از دستورات دينی پيروی كرد، اما حقوق افراد، مستقل از تفاوت درجات ايمان آنهاست.»۲ دستورات دينی در مورد حقوق فرد، در هر دينی میتواند متفاوت از دين ديگر ارائه شده باشد. در حالیكه حقوق فرد در جامعه كثرتگرا، میبايست اصل انسانيت را در نظر بگيرد. ممكن است فرد پيرو یک دين، تظاهر به دينداری كند و به اين صورت از حاكميت مذهبی امتياز بگيرد. و در مقابل، فرد ديگری در همين جامعه، صادقانه و بیريا زندگی كند و از حاكميت مذهبی امتيازی نگيرد. از اينرو، حقوق فرد در گسترهِ وسيع كه شامل اجتماعی، سياسی، فرهنگی، اقتصادی و… میشود، جدای درجه دينداری و ايمان او میباشد.
نصر حامد ابوزيد، «در مدرنيته و دموكراسی امتياز و فضيلت یک تمدن؟» آورده است: «بسيار دشوار است كه در قرن بيست و یک، موجوديت دولت دينی را پذيرفت. دولتی كه بر مبنای یک ايدئولوژی دينی ساخته شده باشد، باعث محروم ساختن و منزوی كردن ديگر گروههای دينی میشود… اينگونه دولتها، به دموكراسی و حقوق بشر اجازه نمیدهند: آنها تنها از آنانیكه عقيده رسمی را پذيرفتهاند، حمايت مینمايند و ديگر شهروندان از حقوق مشابه برخوردار نيستند.»۳ دولت مذهبی، به ناچار به مسائلی میپردازد كه در یک جامعه تعدد مذهبی و عقيدتی و فرهنگی، اختلافبرانگيز است. چرا كه ماهيت چنين دولتی چنين است. هدف اينگونه دولت از چنين كنشی شايد به زعم خودش، خير باشد. اما واقعيت جامعهای كه دولت مذهبی در آن حاكم است، غير از آنی است كه بتوان با دولتی با چنين ويژگيی، حقوق تمام شهروندانی را كه متعلق به مذاهب و عقايد و فرهنگهای مختلف است، برآورده ساخت و نقض نكرد. از سويی نيز ميزان ايمان مردم چيزی نيست كه بتوان آن را اندازه گرفت. بلكه به تعهد و صداقت انسان به رعايت حق ديگران بستگی دارد. چرا كه ايمان فرد به خدا و دستورات دين، رابطه معنوی و قلبی است. درحالیكه رعايت حق ديگران و احترام به آن، رابطهای است كه ميان افراد جامعه وجود دارد. از اينرو، اين رابطه هر اندازه قانونمند باشد، به همان ميزان به قانونمند شدن جامعه کمک كرده و زمينههای قانونگرايی را در جامعه به وجود میآورد. حقوق بشر در چنين وضعيتی با فرايند خوب و موفق همراه خواهد بود. اين وضعيت، به فرد کمک میکند تا حقوق خويش را كه تا حالا به آن بیاعتنا و ناآگاه بوده باز شناسد. در مقاله «حقوق بشر؛ از آدم تا حوا» در مجله آفتاب آمده است: «و كرامت انسان منبعی مشترک در اسلام و غرب برای شناسايی حقوق بشر میباشد.»۴
در گسترهِ حقوق بشر، آنچه همواره به اهميت آن تاكيد شده است، حق فرد بوده. در اين ميان، كرامت انسان میتواند بخشی از حقوق فرد باشد كه شخصيت او را در بر میگيرد . حقوق بشر جهانی به تمام حقوقی تاكيد دارد كه فرد میبايست از آن برخوردار باشد. كرامت انسان، حقوقی است كه در گستره زمان و مكان، قابل بحث و پيگيری است. درحالیكه در بعضی از موارد، حقوق بشر در زمان و مكان خاصی، نياز به بررسی خاصی دارد. وضعيت اجتماعی هر جامعهای نشاندهنده وضعيت حقوق بشر در آن جامعه است. به هر روی، بازشناسی حقوق فرد، محدود به زمان و مكان خاصی نيست و مقوله فرا اقليمی است. زمانی فرايند تحقق حقوق بشر موفق است كه فرد، به درک اين مهم رسيده است. چرا كه بدون شناخت فرد از حقوقاش، روند و فرايند حقوق بشر با چالشی به نام عدم خودآگاهی فرد از حق واقعیاش مواجه بوده است. اين وضعيت، عامل مهمی در شكست تحقق حقوق بشر در جامعهای با چنين وضعيت و ساختار اجتماعی نيز بوده است. در بهترين شكل و وضعيت، حقوق بشر، زمانی در فرايند اجرا با موفقيت همراه بوده است كه فرد، حقوق خويش را بازشناخته است.
در جمعبندی این جستار به این نتیجه میرسیم که در تحقق حقوق بشر جهانی در اجرا با بشر و بشرتر روبهرو بودهایم و در حقوق بشر اسلامی با بشر طبقهبندی شده. بشر در موجودیت حقوق بشر جهانی به جهان اولی و جهان دومی و جهان سومی تقسیم شده است. در حالیکه برای بشریت ساخته شده است. مخاطب حقوق بشر اسلامی، بشر مسلمان است. اما بشر مسلمان هم طبقهبندی شده است. حق و حقوقی که به شدت ایدئولوژیک شده است. در جستار دیگری به این موضوع خواهم پرداخت.
منابع
۱. حقوق بشر؛ از آدم تا حوا، سید علی ناظمزاده.
http://www.fasleno.com/archives/cat-53/000505.php
۲. همان، حقوق بشر؛ از آدم نا حوا.
۲. در مدرنيته و دموكراسی امتياز و فضيلت یک تمدن؟، نصر حامد ابوزيد.
۴. همان، حقوق بشر؛ از آدم تا حوا.