سقوط و سلطه
سرمقاله این شماره قرار شد به وضعیت حقوق بشر از زمان سلطه طالبان پرداخته شود. با سلطه طالبان، حقوق بشر در همه زمینهها با چالشهای جدیی روبهرو شد که نمیشود در یک جستار کوتاه و حتی بلند، به آن پرداخت. چالشهای حقوق بشری در زمینههای مختلف نیاز به پرداختن دارد. سر مقالههای روزنه صلح بر آن است به چالشهای حقوق بشری در زمینههای مختلف بپردازد. چالشهای برجستهای که حقوق بشر با آن مواجه شد خیلی جدی و قابل تأملاند. این چالشها مسلماً که تا زمان سلطه این گروه پا برجا خواهد بود.
دور نمایی آیا برای براندازی طالبان وجود دارد؟ به نظر میرسد در حال حاضر برنامهای برای براندازی این گروه وجود ندارد. مگر اینکه فشارهای مردمی در داخل و خارج بر این گروه افزایش یابد. خود افغانستانیها باید به صورت جدی دست بهکار شوند. رسانهها در غیاب احزاب سیاسی کار دشواری در پیش دارند. در بیست سال تا سقوط، رسانهها توسعه نسبی کجدار مریز داشتند. احزاب سیاسی اما با شعارهای ملی، از دفاتر محلی و قومی فراتر نرفتند. نهادهای جامعه مدنی هم وضعیت بهتر از احزاب سیاسی نداشتند.
رسانههای وابسته، احزاب سیاسی قومی و محلی و جامعه مدنی پروژهای، در بیست سال گذشته، دموکراسی نیمبند را به چالش کشیدند. در سقوط آن دموکراسی نیمبند، این نهادها و سازمانها هم نقش داشتند. و حالا در پساسقوط و دینِ نیمبند، این رسانهها و حزاب سیاسی و جامعه مدنی هستند که به چالش کشیده میشوند. دیروز جمهوری اسلامی و دموکراسی نیمبند را رسانهها و احزاب سیاسی و جامعه مدنی به چالش کشیدند و امروز، رسانهها و احزاب سیاسی و جامعه مدنی را امارت اسلامی و دینِ نیمبند به چالش میکشد.
سقوط و سلطهای که در ۲۴ اسد ۱۴۰۰ رقم خورد و حقوق بشر در افغانستان بسوی مرگ سوق داده شد، بزرگترین و تراژدیترین و در عین حال سخیفتربن بازیی بود که با مردم افغانستان در پیش گرفته شد. سقوط افغانستان و سلطه طالبان، اما پایان بازی نیست، بخشی از بازیست. جای بازیگر اصلی عوض شد. این بار دوم است که جای بازیگر اصلی عوض میشود. امریکا که روی صحنه بود پشت صحنه رفت. از ۷ ثور ۱۳۵۷ تا ۱۳۸۱ پشت صحنه بود. از ۲۰۰۱ تا سیام اگست ۲۰۲۱ روی صحنه آمده بود. اینها تنها عدد نیستند، تاریخِ سقوط اند که باید کتاب شوند. صلح و حقوق بشر تبدیل شدهاند به حاشیهها و فرعیاتی که در بیست سال حضور امریکا با تمام شعارهایی که سر داده شد هیچگاه جدی گرفته نشد.
با تراژدی سقوط، بزرگترین نقض حقوق بشر در افغانستان رقم خورد که میتوان گفت مرگ حقوق بشر. طالبان خالهی بود که جامعه جهانی از ۲۰۱۳ در دوحه با ناز و نعمت دستش را گرفتند و در ۲۰۲۱ در کابل به شوی رساندند. در ۲۰۱۳ دفتر دوحه و در ۲۰۲۱، ارگ کابل را به نامش کردند. بعد شروع کردند به انتقاد از دستپختِ خاله. انتقاد از چیزهای کوچک و پیشپا افتاده تا چیزهای بزرگ نادیده گرفته شود. تا وانمود کرده باشند نگران اوضاع هستند و حقوق بشر برایشان مهم است. حقوق بشر اگر ذرهای برای ارباب قدرت مهم میبود گروه طالبان هرگز به قدرت نمیرسید. این گروه را کی به قدرت رساند؟ به قدرت رساندن طالبان، ادامه تراژدی به قدرت رساندنِ بارِ نخستِ این گروهست. در دنیا بازیهای کثیفی در حال اجراست. واگذاری افغانستان به گروه طالبان، یکی از آن بازیهای کثیف بود. افغانستان به مثابه سنِ بزرگ نمایش است. سنی که سخیفترین و مضحکترین بازی را روی آن به نمایش گذاشتند.
حقوق بشر در کشور جهان سومیی به نام افغانستان بایست به چالش کشیده میشد. امریکا باید خارج میشد و افغانستان سقوط میکرد تا دنیا باورش میشد طالبان قویاند. برای همین بود که افغانستان را با مقداری از ساز و برگ نظامی به این گروه واگذار کردند. در چنین وضعیتی است که افزایش چالشهای حقوق بشر در افغانستان و تأثیر ناملموس فشارهای جامعه جهانی بر طالبان و خطر روز افزون ناامنی دامنگیر مردم میشود.
وارد سال ۲۰۲۳ شدیم و چیزی در حدود یک سال و نیم از سقوط باندِ مافیایی دولت پیشین و سلطه گروه طالبان میگذرد. واگذاری افغانستان به طالبان، از ۲۰۱۳ که دفتر این گروه در دوحه باز شد کلیک خورد. در یک و نیم سال گذشته گروهی که افغانستان به آن واگذار گردید چهگونه تامینِ مالی شده است؟ با حمایت از این گروه، چه اهدافی دنبال میگردد؟ در چنین وضعیتی، پرسش از چهگونگی وضع حقوق بشر چه اهمیتی دارد؟ هدف ارباب قدرت، حمایت از سلطه این گروه است. این چیزی است که این گروه را به قدرت رساند و عامل بقایش تا این لحظه بوده است. خلاصی از شر گروه طالبان، مستلزم کار جمعی در سطح ملی و بینالمللی است. در شمارههای بعدی در این زمینه بیشتر خواهیم پرداخت.