در تاریکی تاریخ ۱۰۹۲ روز پیش، زمانی که طوفانهای ناآرام و ظلمتهای بیپایان بر جنگلی سبز و دلانگیز سایه افکندند، ماری زهرآگین سفید با خالهای سیاه از اعماق توطئهها و نیرنگهای تاریک سر برآورد و جنگلی که روزگاری نماد شادابی و زیبایی بود و بوی امید میداد؛ اکنون به دام این مار افتاده است.
جنگل که با قیمت ۱۱۰ سکه طلا، توسط پادشاهی به...
همسایهای عجیبِ داشتیم. یکخانم در یکحویلی تنها زندگی میکرد، و هیچکسِ هم با او رفت وآمدی نداشت.خیلیبرایم جالب بود، نمیتوانستم بیخیال باشم. هزاران سوال بهفکرم میگذشت. آخر منهم یکروز با بهانهای نذر بهخانهاش رفتم. با دلهرهای زیاد در زدم. اما کسی نیامد.
یما در اردویملی وظیفه داشت. او همیشه از سهبرادرش که در راهی وطن شهید گشتهبودند یاد میکرد. برایم میگفت شهادت در راهی وطن آرزویش است. یما تنها نانآوری خانه ب...
درمیانِ دود وهیاهوی انفجار، مادریکه سرگردان از اینسو به آنسو میدوید باخودش میگفت: من او را بهزُور به مکتب فرستادم. خودش نمیخواست برود، آخر از اینکشور امیدی نداشت. مگر من همیشه برایش میگفتم:" بچیم! درسخوان، مثلِ ما کور نمان. درس بخوان تا چیوقت ایملک ...
رومانِ «عشق و انتحار» اثر نادرشاه نظری که با رویکرد صلح وخشونت پرهیزی نوشته شده است از سوی هفته نامه روزنه صلح با همکاری انتشارات دانشگاه و وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان در تالار مطبوعات وزارت اطلاعات فرهنگ با حضور وزیر و معین نشراتی وزارت اطلاعت و فرهنگ ،نمایندگان پارلمان ، استادان دانشگاه ، نویسندگان ، فرهنگیان و دانشجویان ، رو نمایی شد.
ساعت از دوازده شب گذشته است. گلویم درد خفیفی دارد. احساس تشنگی مرا وا می دارد کتابم را کنار بگذارم و یک پیاله چای برای خود بریزم. پنجره اتاق باز است و نسیم ملایمی از آن به درون اتاق...