صلح، آفتاب تموزی است در زمستان سرد نامهربانی ها و دریغ ورزیدن ها و فصل پایانی است بر سوز و سرمای وحشت، خشونت و رنج. آنجایی که انسان از انسان بیزار می شود و خشم و کینه را بر عطوفت و همزیستی و تساهل ارجح می داند، در سرزمینی که رویه ساکنانش، بد طینتی و قوت غالب مردمانش گلوله و دود و شغل شان جنگ است، افتاب صلح برنمی تابد. چنانی که سال هاست، رسامی کودکان مکاتب این مرز و بوم کبوتران آبی است که در رویای دنیایی هستند بدون وحشت و واهمه که روزی بتوانند آسمان سرزمین خویش را رنگین و آرام ببینند و از عمق دل برای یکدیگر با لبخند، آرزوهای زیبا کنند.
در آستانه روز جهانی صلح و بعد از سپری شدن 18 سال از حملات شبکه القاعده به برج های سازمان تجارت جهانی در شهر نیویورک که بزرگترین حمله تروریستی در تاریح آمریکا محسوب می شود و سرآغاز یک گذار مهم در تاریخ افغانستان به شمار می رود، نیروهای ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا پس از حمله به این کشور، هنوز در ماموریت خود برای استقرار ثبات و خاموش کردن جنگ پیروز نشده اند. روز جهانی صلح در حالی در دنیا برگزار می شود که هر ساله تعداد بی شماری از مردم افغانسنان در نتیجه خشونت های گسترده کشته می شوند. آتش جنگ علیه تروریسم مدت هاست در افغانستان شعله ور مانده و صرفنظر از عوامل زمینه ساز این جنگ، مردم افغانستان سالهاست از زیستن در فضایی توام با آرامش و ثبات که از حقوق اولیه انسانی در سطح جهان است، محروم هستند.
اما پس از سپری شدن نزدیک به دو دهه از حضور نیروهای نظامی بین المللی در اینجا و تصمیم آمریکا برای آغاز گفتگوهای صلح با طالبان، نیروی شور و شوق خاموشی جنگ و پدیداری صلح که به تمام ارگان های نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور سرایت کرده بود به یکباره با نسخه ای خلاف انتظار فروکش کرد. دو راهی انتخابات و مصالحه به مانند دو کفه ترازو هر روز صعود و نزول داشتند. یک روز همه با اطمینان از هیئت 15 نفره برای گفتگوها با طالبان دم می زدند و روزی دیگر هم بر برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در موعد مقرر در تاریخ 6 میزان سال جاری آماده می شدند. به باور عقلایی، پیش بینی اینکه کدام یک مقدم و مسجل تر از دیگری است جای شک و تردید داشت.
طالبان، به عنوان پناه دهندگان القاعده و حامی آنها نه تنها از بین نرفته اند، بلکه منسجم تر از گذشته، قلمرو وسیعی از خاک افغانستان را در کنترل دارند، حامیان مالی و تسلیحاتی متعدد و فربه ای را با خود دارند و در گفتگوهای صلح با نمایندگان دولت آمریکا بسیار منظم به پیش رفته اند. آنها (طالبان) همچنان در تجارت مواد مخدر به عنوان یکی از منابع تمویل مالی خود دست دارند، نظام سیاسی مطلوبی را به زعم خود پیشکش می کنند و درصدد تضمین سعادت و کمال انسانی ار رهگذر استقرار نظام امارت اسلامی هستند. طالبان با آغاز گفتگوهای صلح با نمایندگان آمریکا مانور بیشتری داده اند. ابتدا نام این گروه از فهرست سیاه سازمان ملل خارج شد، سپس خواهان آزادی تعدادی از اعضای خود و رهبرانشان از زندان شدند و بعد از با آغاز روند گفتگوها، خواهان خروج کامل نظامیان خارجی از افغانستان شدند و همچنین اظهار داشتند که دولت افغانستان را به عنوان دولتی مشروع برای گفتگو به رسمیت نمی شناسند. عدم به رسمیت شناختن دولت افغانستان به عنوان یکی از طرف های اصلی گفتگو و جنگ مانع از دلگرمی عمومی و داخلی به این روند حیاتی شده است. چرا که به امر به مفهوم نادیده گرفتن مردم افغانستان و مفهوم ملت و ارزش های آنهاست.
اما این روند با فراز و فرودهایی هم همراه بوده است که مهمترین و بزرگترین آنها، توقف ادامه گفتگوها از سوی رئیس جمهور ترامپ بود که با ممنوع الخروج کردن اعضای این گروه از قطر همراه بود. این اقدام دونالد ترامپ معمای جنگ و صلح افغانستان را پیچیده تر از گذشته کرد. توجیه وی، کشته شدن سرباز آمریکایی در حمله انتحاری هفته اول ماه سپتامبر سال جاری عنوان شده است.
اما دلیل این چرخش ناگهانی در استراتژی دونالد ترامپ چیست؟ چرا شخصیتی که تا دیروز آغاز گر گفتگو و پایان دادن به جنگ و کاهش هزینه های جنگی آمریکا بود، به یکباره تصمیم به ادامه جنگ می گیرد؟ اگر بهانه آقای ترامپ کشته شدن نظامی آمریکایی در حمله انتخاری روز 5 سپتامبر در کابل بوده است، باید گفت طی 9 ماه گذشته هم که گفتگوهای صلح میان زلمی خلیلزاد و هیات طالبانی در جریان بود سربازان آمریکایی کشته شده بوده اند پس چرا گفتگوها ادامه یافت؟
از سویی دیگر کنارگذاشتن جان بولتون که از مخالفان گفتگو و طرفدار جنگ و تنبیه دشمنان قسم خورده آمریکا بود این فرضیه را بیشتر تقویت می کند که اتخاذ تصمیم های ناگهانی از خصوصیات شخصیتی آقای ترامپ است. زئیس جمهور آمریکا معتقد است آمریکا می باید از نقش بانی معاهدات و توافقنامه ها کنار برود و بیشتر به دنبال تامین منافع ملی آمریکا باشد. به همین دلیل است که بر اقتدار گرایی و تک روی آمریکا در سطح نظام بین الملل تاکید فراوانی دارد. آمریکا نه تنها خود به دنبال خروج تدریجی از معاهدات و پیمان نامه های تعهد آور و الزام آور است بلکه دیگر شرکای آمریکا را هم به این امر تشویق می کند. شاید لغو شتاب زده نتیجه گفتگوهای طولانی مدت و پرهزینه فرستاده ویژه اش در امور صلح افغانستان و عدم امضای آن از همین امر نشات بگیرد. باور همگانی علیرغم در حاشیه ماندن افغانستان در گفتگوهای صلح میان آمریکا و طالبان این بود که دو دهه جنگ و خشونت در افغانستان پایان می یابد اما تصمیم دونالد ترامپ این خواب خوش را تعبیر نشدنی جلوه می دهد.
لغو نتایج 9 دور مذاکرات فشرده هیئت آمریکایی به رهبری زلمی خلیلزاد با طالبان این هراس را ایجاد کرده است که خشونت ها کاهش نه، بلکه شدت بیشتری پیدا کند. نباید فراموش کنیم که قربانیان اصلی جنگ و خشونت در افغانستان، همانا مردم و غیرنظامیان هستند. پاسداشت از آزادی های حداقلی، حقوق و تساوی های نابالغی که هنوز فاصله ای زیاد با رویه های مناسب با مردان دارند، قانون اساسی و صیانت از آن، بخشی کوچک از ارزش و وابستگی هایی هستند که مردم با آنها پیوند برقرار کرده اند و نباید مورد اهانت و تغییر قرار بگیرند. از جانبی دیگر، طبیعتِ بازی در سطح نظام بین الملل به گونه ای است که هر بازیگر به دنبال تامین منافع خویش می گردد و کیفیت رفتار بازیگران را مسائل مربوط به همین مفهوم (منافع ملی) تعیین می کند. لذا در گفتگوهای صلحی که یک طرف آمریکا و طرف دیگر طالبان حضور داشته باشند، نباید انتظار نتیجه دلخواه افغان ها را داشته باشیم. با اعلام توقف گفتگوهای آمریکا با طالبان، انتظار می رود که حملات و وحشی گری های طالبان افزایش پیدا کند، سلسله خشونت هایی که در قالب مفهوم “جهاد” تفاسیر و ابعاد وسیعی پیدا کرده است. در کنار اینها عدم آگاهی مردم و حتی سیاسیون و نخبگان فکری و ابزاری، از جزئیات توافق این دو طرف، شک تردید های زیادی را پدید آورده است که مبادا در صورت حصول توافق احتمالی مردم و حکومت افغانستان ضرر کنند. مسائل متعددی از جمله آتش بس بدون قید و شرط، خلع سلاح طالبان، مسئله عدالت انتقالی در اذهان عمومی داخلی مطرح هستند که هنوز بی پاسخ مانده اند. به طور حتم حکومت افغانستان نیاز دارد این مسائل را با جانب آمریکایی حل کند و شرط رضایت ملت را هم در نظر داشته باشد، چرا که تاریخ ثابت می کنند که در بسیاری از موارد، عدم ارجاع به افکار ملی و جلب رضایت آنها در اجرای طرح های بزرگ که سرنوشت عمومی را تحت تاثیر قرار می دهد، با مقاومت شدید و یا شکست یا مواجه شده اند. تکمیل سناریوی جنگ و صلح افغانستان در ایام آینده بدون ایفای نقش تعیین کننده حکومت و نمایندگان مردم، سزانجامی ناقص و تاریک خواهد داشت که نه مورد قبول، و نه به نفع هیچ جانبی در داخل و خارج از کشور نخواهد بود. آنچه تا این قسمت اتفاق افتاده است همراهی حکومت و کشورهای همسایه با روند گفتگوهای صلح افغانستان بوده که نیاز به اجماع و مشارکت بیشتر دارد. از این رو یک یا چند کشوری هم که در صدد تحریب این روند حیاتی برای منطقه هستند، می بایست نه در گفتار بلکه در عمل دست همیاری بدهند و روند صلح افغانستان را تسریع ببخشند و رویکردی همگرا در زمینه صلح سازی و تضمین ثبات اتخاذ کنند، زیرا نقش افغانستان نقشی مهم در تضمین امنیت منطقه ای-
برای کشورهای در حال زیست در حوزه آسیای مرکزی و جنوبی و حتی دورتر از آن است. ضربه ای که آمریکا در سال 2001 از همین ناحیه خورد، بیانگر اهمیت افغانستان و فضای مناسب آن برای پیدایش و زایش تهدید و مخاطره است به طوری که غفلت نسبت به آن، تراژدی تاریخ ساز 11 سپتامبر را رقم زد. به هر صورت، ثبات و امنیت افغانستان رابطه ای دوسویه با امنیت بین المللی دارد و صلح به عنوان یک امر تفکیک ناپذیر از اولویت های جامعه جهانی می بایست مورد اهتمام قرار بگیرد..
نویسنده : حسین جعفری