نزدیک به دو دهه می شود که مردم افغانستان قربانی تروریست ترین گروهی تبهکارِ قرن و شاهد جنگ های تحمیلی پاکستان و طالبان قرار دارد. طالبان گروهی که ظهور شان با افراطیت مذهبی و عمل کرد هایشان بیرون دینی شبیه گروه خوراج قدیم در عربستان با ادعای تامین و پایه گذاری شریعت بهتر و کاملتر نسبت به حضرت محمد( ص) را داشتند که نادرستی و بربریت آنها سبب عقب مانی کشور از کاروان توسعه و پیشرفت شد. جریان طالبانیسم، زیر بنا های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور را لطمه بزرگ زدند و با منهدم ساختن تاریخی ترین بُت ( بُت بامیان) به فرهنگ و تاریخ دراز و پرافتخار این سرزمین اهانت روا داشتند و با محدودیت سازی مردم، جامعه را چندین سال به تعطیل بردند. از نظام سازی و حکومت داری نمی دانستند و سرنوشت داخلی و خارجی رژیم سیاه، بدست سازمان استخباراتی پاکستان رقم میخورد، به انسانیت و حقوق اساسی شهروندان باور نداشتند، کشت و قاچاق مواد مخدر را جز چرخ اقتصادی کشور ساخته و افغانستان را شامل لست تولید کننده گان بزرگ مواد مخدر جهان ساختند. اما مهارت بی پیشنه این جریان در طرح ترور و نابودی، دهشت افگنی و بدنام سازی دین و گسترش خشونت ها چشم گیر بوده است. با سقوط حاکمیت سیاه طالبانی و حمله امریکا بر افغانستان، نسل دومِ طالبان پس از سکوت چند ساله در سال۲۰۱۰ جوانه زد و این نسل جوانانی خَشن تر، نآآگاه، عقده یی، افراط گر و غلام تر از رهبران کُهن سال شان بروز کردند. این ها با بستن بم به کمر خویش و جابجای ماین در کنار جاده و رهزنی، بی رحمانه کمرِ ده ها خانواده مظلوم را می شکنند و داغ همیشه گی را بر قلبِ هموطنان، پدیدار می سازند. کشور را به ماتم کده ی پر آه و سوز و درد مبدل ساخته است. طالبان با سلاح روسی، تربیه ی پاکستانی و امکاناتِ لوژستیکی استخبارات منطقه در عالمِ نفهمی، به نیرو های امنیتی در خطوط جبهات، حمله ور شده و سربازان که مسوولیت پاسداری از نوامیس مردم و اراضی کشور را دارند، را به شهادت می رسانند. ایشان از چرایی جنگ نمی فهمند و نمی دانند که جهاد بهانه و ابزار برای جنگ نیابتی دشمن در برابر مردم پر افتخار افغانستان است. کاش می دانستند که جنگ شان با مردم، سال ها ما را به عقب می کشاند. این کوردلان تاریخ با مغزِ شستشو شده، برای دین بر ضد دین استفاده می شوند. طالبان گروهکِ فاقد اختیار و بهانه جو که در پس آن، دستِ سیاه و سنگین پاکستان قرار داشته، باری دلیل روی کار آمدن شان را تطبیق شریعت و نظام اسلامی یاد کرده، در برابر جبهه مقاومتِ شمال با حمایت و همکاری افسران سازمان استخبارات همسایه جنوبی، جنگیدند. برای تروریستان جهانی بستر پهن کرده و دنیا را مورد تهدید قرار دادند. نیش تروریستی این جریان هراس افگن، پای نیرو های خارجی را به افغانستان کشانده، سپس با بهانه ی اشغال، طرح جنگ و کشتار گسترش یافت. ده سال پسین با مردم افغانستان در جاده، دانشگاه و ورزشگاه و عبادتگاه جنگیدند و انفجار موتر بم هایشان تلفات سنگین بر شهروند وارد ساخته است. اخیراَّ گزارش ها از چند پارچه گی طالبان، بیرون شده که این گروه از سوی چند کشور در منطقه، تمویل و تجهیز و کشور ها علاقه مداخله از طریق طالب های منحصر به خود در افغانستان دارد. دست و پاچه گی کشور های منطقه، برای جلوگیری از تهدیدات احتمالی داعش با حمایت از طالبان از یک سو و نگرانی آمریکا برای وخیم شدنِ اوضاع و فرسایشی شدن پروژه طالب سبب شده تا امریکا با فرستادن نماینده با صلاحیت، وارد مذاکره و گفتگو با این گروه شوند. زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه آمریکا برای صلح افغانستان، رهبران ناپیدای طالبان را در قطر دنبال کرد و با مذاکرات مرحله ای، به توافق آتش بس میان امریکا و طالبان دست یافتند. آقای خلیلزاد سیاست مدارِ فدایی به منافع آمریکا، با راه اندازی مذاکرات با طالبان، در پی کاهش هزینه جنگ آمریکا و فرارِ آرام و متفاوت تر از شوروی سابق از افغانستان، را در سر پروراند. یکی از اشتباهات امریکا پس از حمایت مجاهدین برای ضربه وارد ساختن بر پیکر شوروی سابق و سپس گوشه گیری از قضایای افغانستان، سبب ریشه گیری جریان های رادیکال مذهبی و تندرو چون القاعده گردید. مذاکرات خوش بینانه بی انکه به قربانی های مردم افغانستان از سوی امریکا توجه صورت گیرد و پهلو های تاریک چنین مذاکرات را روشن سازند، تاریخ را تکرار کردن است. اطمینان باشد که گسترش دامنه تروریست پروری پاکستان در منطقه، قدرت هژمونی آمریکا را به چالش و جهان را به تهدیدِ دیگر روبرو خواهد کرد. با آنکه سفیر خلیلزاد، در پی مذاکره با طالبان و توافق با این گروه، به خروج نیرو های این کشور از افغانستان و بزرگنمایی امارت طالبانی و کم دیده گرفتن ارزش های دموکراسی به موافقت رسیده اند، به اطمینان و اعتماد امریکا به یک گروه ی که از ظهور تا حضور در جنگ و هراس افگنی است، شک و تردید ها شکل می گیرد. پرسش های مطرح است که اگر آمریکا به یک گروه بیست هزار نفری طالب به بهانه صلح باج می دهد، با سایر جنگجویان که در افغانستان بسترِ فعالیت های تروریستی دارد، چگونه برخورد خواهند کرد. شبکه متفکر تروریستی حقانی که فعالیت های هراس افگنانه آنها با هدف های سیاسی و خارجی در کشور و حتی حمله بر سفارت امریکا در کابل، از سوی این شبکه راه اندازی شد، آمریکا به آنها چه امتیازی برای ختم جنگ و خشونت شان خواهد پرداخت. آیا امریکا با خروج نیرو های نظامی اش از کشور، نگران حضور جنگجویان خارجی زیر نام داعش در مناطق از ننگرهار و بدخشان، نیستند؟ امریکا همواره از دنبال کردن حتی یک عضو شبکه القاعده هشدار می داد که با رخت بستن نیرو های نظامی اش، به دوباره برگشت و سربازگیری این جریان رادیکال و افراطی دقت کرده است؟ دولت آمریکا عواقبِ چنین توافقنامه با یک گروه جنگی که با ده ها جریان شورشی دیگر در تماس و با تحریک طالبان پاکستانی در ارتباط و لانه شدن افغانستان به تروریزم جهانی را سنجیده باشد.
نویسنده: فرید احمد امیری