نویسنده: خلیل رومان
ترک جــــان و ترک مــــــال و تــــرک سر
در ره مشــــروطــــــه اول منـــــزل اســت
……………………………………………………..
آریانا، خراسان و افغانستان بنابر جایگاه جیوپولیتیک و جیو اکونومیک خود، از صدها سال قبل از میلاد تا امروز معروض ده ها تاخت و تاز خارجی بوده است. خیزش های ملی در برابر این تجاوز ها، بیشتر بر مدار نبرد با متجاوز و دفع و طرد حاکمیت خارجی شکل گرفته است. حملۀ کورش در 535-529 ق.م، شروع این لشکر کشی های خارجی در سرزمین ما بود. بعد اسکندر مقدونی در 330- 327 ق.م، همسایه های غربی، مغول ها و ترک ها، عرب ها، انگلیس ها و روس ها، تا تروریزم جهانی در هیئت القاعده، بر این سرزمین تاخته اند و به راستی با خیزش های ملی و پایداری سرسخت رو به رو شده اند. تاریخ گواهی می دهد که با روفتن تجاوزگران و کسب آزادی از خارجی ها، نظام سازی و تداوم ادارۀ کشور به دست مردم و یا نماینده گان آنان دچار لگنش و سکته های درد آور شده است. به روایت دیگر ما در روریارویی و بیرون کردن دشمنان خیلی قربانی و دلیری نشان داده ایم، اما در ملت سازی و حاکمیت قانون و عدالت پروری که ضمانت های مهم دموکراسی به شمار می رود، با مشکل روبه رو شده ایم. این ویژه گی نه تنها مربوط مردم ما، بلکه به درجه های متقاوت، خاصۀ کشورهای شرقی نیز می باشد. در شرق در کل و در سرزمین ما به ویژه شخصیت مداری و اعتقاد به فرۀ ایزدی، سایۀ خدا و امیر المومنین ها سایه افکند و مدت های دراز تاریخ را از استبداد شرقی و اختناق مردم سالاری پر کرد. به گونۀ نمونه، وصف هایی که انگلیس ها برای یک حاکم دست نشانده به کار برده اند، در صفحۀ 77 سراج التواریخ، در بارۀ شاه شجاع چنین نگاشته اند: ” حضور باهر النوار اعلیحضرت فلک رفعت، قمر طلعت، ناهید بهجت، عطارد فطنت، خورشید مرتبت، بهرام طولت، برجیس سعادت، کیوان منزلت، سکندر خشم، جمشید خدم، قاآن دربان، قیصر پاسبان، ظل ظلیل کردگار جلیل، حامی مراسم معدلت، ماجی آثار بدعت الموئید بتائید اله پادشاه شهریار کابل”. کار برد این مناقب و لقب ها حتی تا زمان ما- تا امروز به گونۀ های مختلف ادامه دارد.
جنبش مشروطیت، در چنین فضا و هوایی بنا نهاده شد. حکومت مطلق العنان و استبداد شرقی که ترس مبنای هر نوع تعامل با مردم بود و حاکمیت توجه مطلق خود را بر جمع آوری مالیات کمر شکن و تقویۀ نظامی برای سرکوبگری حریفان و دگراندیشان معطوف می کرد. ” تا جایی که اسناد و مدارک ثقه گواهی می دهد عمدتاً آغازگران نهضت مشروطه بیشتر از هر انگیزه دیگری از جرایدی چون ” صور اسرافیل” و ” حبل المتین” که بزبان فارسی در کلکته نشر می شد تاثیر پذیرفته اند”. البته باید نقش و اهمیت” عروة الوثقی” را نیز نباید نادیده گرفت.
خدا بیامرز غبار می گوید: « … این قشر روشنفکر در پایتخت بیشتر گرد سه مرکز می چرخید : یکی لبرال های دربار که خواهان ریفورم در داخل رژیم موجوده بودند …. اما مرکز عمده روشنفکران دیموکرات که بر علاوه ریفورم، تبدیل رژیم مطلق العنانی را بر رژیم دیموکرات می خواستند، لیسۀ حبیبیه بود…. دسته سوم روشنفکران منفردی بودند که خارج حلقهِ دربار و هم خارج حلقه مدرسه حبیبیه قرار داشتند، و بعضاً بین هم روابط رفیقانه سیاسی داشتند …. »
در این جا باید اضافه کنم که روشنگری ها و پیکار سید جمال الدین افغانی در منطقه و افغانستان برای فراهم کردن زمینه ها و پیش زمینه های نهضت مشروطه و آموزش ها و تاثیرهای که در تربیۀ مردان بزرگ این نهضت داشت، قابل یاد آوری می باشد.
سخن کوتاه این که، با اثر پذیری از انکشاف های کشورهای خارجی و برداشت های نهضت روشن فکری افغانستان، مشروطه خواهان بعد از پیکارهای گران و تحمل رنج ها بی کران، به بنیاد گذاری حکومت مشروطه به جای حکومت مطلقه و تصویب قانون اساسی به نام نظام نامۀ اساسی کامیاب شدند. به همت مشروطه خواهان اول و دوم، گذار از شاهی مطلقه به شاهی مشروطه با پادشاهی شاه امان الله انجام و نظام نامۀ اساسی نیز تصویب شد.
مادۀ یکم”نظام نامه” به حاکمیت ملی اشاره کرده است: افغانستان در اجرای امور داخلی و خارجی خود کا ملاً آزاد و مستقل است” اصطلاح “آزاد” بر آزادی های مدنی مردم و ” مستقل” بر اختیار تام در امور بین المللی دلالت می کند. برخی از ماده های این نظام نامه که در گذشته سابقه نداشت این هاست:
مادۀ نهم: تمام مردم افغانستان دارای آزادی فردی اند و از هرگونه تجاوز بر آزادی های فردی دیگران منع می باشند.
مادۀ دهم: حریت فردی از هر گونه تعرض و مداخله مصوون است، هیچکس جز به اساس حکم محکمۀ شرعی و نظامات مقننه توقیف یا مجازات نخواهد گردید. برده گی ملغی است، هیچکس نمی تواند دیگران را به صفت برده و غلام استخدام نماید.
” در مادۀ یازدهم آزادی مطبوعات، در مادۀ دوزادهم حق انجام فعالیت های اقتصادی چون تاسیس شرکت های صناعتی و زراعتی تضمین شده است. در مادۀ چهاردهم، تعلیم و تربیۀ رایگان اتباع مسلمان و در مادۀ پانزدهم آزادی تعلیم و تدریس پیروان مذاهب دیگر در افغانستان چون هندوها و یهودی ها ضمانت شده است. در مادۀ شانزدهم کافۀ اتباع افغانستان به حضور شریعت و قوانین دولت، دارای حقوق و مسوولیت های مساوی در برابر دولت اند”.
“در خور یادآوریست که ” نظامنامۀ اساسی” عهد امانی که نه فقط دستاورد ملموس مشروطه خواهان دوم بلکه بازتاب مستقیم آرمانهای دموکراتیک مشروطه خواهان اول هم بود که آن هدفها را در مرامنامۀ شان درج کرده بودند و در مواردی برایش جان باختند.”
” از محامد دیگر آن سند ماندگار، لغو نظام غیر انسانی برده گی می باشد که جزء مناسبات اجتماعی شده بود و در درازای تاریخ، هزارها بردۀ خانه گی، سرایی و درباری در خدمت سلاطین، زمیندارها و قدرتمندان جان باختند و تا آن وقت هیچ فرمانروایی جرئت نکرده بود که نسخ و ابطال آن رسم ظالمانه را در قانون بگنجاند. حسن دیگر آن نظامنامۀ اساسی منع شکنجه، زنده به گور کردن، تیل داغ کردن و قین و فانه کردن می باشد.
همچنان استقلال قضا، برخورداری متهم از گرفتن وکیل مدافع و حق دفاع از خود می باشد که در پیشینۀ مناسبات قضایی افغانستان بی سابقه بود. همچنین علنیت و آزاد بودن محاکمه امتیاز دیگری بود که می توان به پای آن کدُ مدنی حساب کرد.
آزادی های دموکراتیک شهروندی چون آزادی گفتار، آزادی ادای مناسک مذهبی، مصئونیت مسکن، رعایت محرم بودن مراسلات، تساوی جوانب دعوی- از هر قوم و قبیل- در برابر قانون و محاکم، حق یک سویۀ استخدام در ادارات دولتی و استفادۀ برابر و بدون تبعیض از فرصت ها، از مزایای دیگر نظامنامۀ اساسی بود. مصئونیت ملکیت و آزادی تشبثات خصوصی، اجباری بودن تعلیمات ابتدایی ارزش های دیگری بودند که در آن نظامنامه درج شده بودند”.
اما چرا این نهضت بی سابقه در تاریخ افغانستان نهادینه نشد و امروز همه روشن فکران و روشن گران کشور با اندوه فراوان برای این حرکت تکان دهندۀ تاریخ که خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود، حسرت می خورند؟ درس هایی که نسل امروز ما از آن باید فرا گیرند، کدام هاست؟
به هر روی هر چه زمان بگذرد، انکشاف ها یکی بعد دیگر میدان زنده گی اجتماعی و سیاسی را درنورد، بازهم اهمیت جنبش مشروطیت و تعهد و سر سپرده گی مشروطه خواهان اول و دوم، سر مشق و آویزۀ گوش پیش قراولان خواهد بود.
روح شهیدان و رفته گان جنبش مشروطه خواهی افغانستان شاد باد.