نویسنده: یزدان حاتمی
افغانستان، در زمان حساسی از تاریخ حیات سیاسی خود قرار دارد. همهی نشانهها، قراین و اظهارات بیانگر ظهور یک تحول بزرگ است. اما افق روشن این تحول بزرگ همچنان ناپیدا و ابهام الود است.
دور دوم مذاکرات صلح میان افغانان در حالی آغاز میشود که نظریات مقامات ارشد حکومت پیرامون صلح دوگانه است؛ شورای عالی مصالحه به رهبری داکتر عبدالله در نشستهایشان روی تهیه رهنمود برای هیأت مذاکرهکننده کار میکنند و بر آزادی عمل و صلاحیت تصمیمگیری هیئت دولت در مذاکرات تأکید دارند، اما مقامات در ارگ براین عقیده و باوراند که طالبان ارادهای برای صلح ندارند. رییسجمهور غنی در مصاحبه خود با شبکهی تلویزیونی “سیانان” گفته است که “انتقال قدرت از طریق ارادهی مردم به جانشین منتخبش از اهداف اساسی او است.”
دکتر کریم پاکزاد، پژوهشگر در بنياد مطالعات بينالمللي و استراتژيك فرانسه در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز، بر این باور است که جنگ کنونی یک راه حل دارد: “بدون یک راه حل اساسی در قالب یک حکومت موقت ممکن نیست. حکومت موقت تنها فرصت حل بنبست سیاسی و پایان جنگ افغانستان است. چنانکه تجربه همهی کشورهای درگیر جنگهای داخلی نشان میدهد که بدون تشکیل حکومت موقت زمینه حل سیاسی منازعه ممکن نبوده است.”
همزمان با آغاز دور دوم گفتگوها ترورهای هدفمند، گیروگان گیری، جنگ و خشونت بیشتر از پیش افزایش یافته و دامنهی جنگ و خشونت فراختر گردیده است. دور نخست مذاکره در دوحه قطر به موفقیتهای همراه بود اما دور دوم مذاکرات تا کنون بصورت باید و شاید شروع نشدهاست. گفته می شود که تعداد از اعضای ارشد این دو تیم تا هنوز به دوحه نرفته اند و مصروف چانهزنی با رهبران سیاسی شان در کابل و اسلام آباد هستند. اما آنچه را نمی توان کتمان کرد این است که مذاکرات در دوحه بصورت نمادین و شکلی است و مذاکرات اصلی بیرون از دوحه در کابل به عنوان پایگاه جمهوریت و اسلام آباد به عنوان حامی امارت صورت می گیرند و سرنوشت سیاسی افغانستان نه در دوحه بلکه بیرون از دوحه مفصل بندی خواهد شد.
گروه بین المللی بحران با وجود که نشست بین الافغانی را فرصت مناسب برای رسیدن به صلح قلمداد میکند اما این نهاد آینده مذاکرات صلح افغانستان را مکدر و ناروشن می داند. جنجالهای انتخاباتی آمریکا و سیاست نا روشن اداره جوبایدن رئیس جمهور جدید آمریکا در قبال جنگ و صلح افغانستان سبب تاخیر در گفتگوی صلح گردیده است. تا زمانیکه سیاست حکومت جدید آمریکا در قبال مذاکرات صلح افغانستان روشن نگردد بعید به نظر می رسد که گفتگوی صلح بصورت جدی و معنی دار به پیش برود.
همگام با شروع دور دوم مذاکرات بین الافغانی دور تازهی دیدارهای زلمی خلیلزاد با رهبران سیاسی و قومی افغانستان در کابل شروع گردیده و این دیدار رنگ و بوی تازه بخود گرفته است. گفته می شود که خلیلزاد با سیاستگران افغانستان از شکل گیری حکومت موقت و تقسیم قدرت به هدف رسیدن به صلح رایزنی نموده است.
افراد نزدیک به سیاستگران که در واپسین سفر زلمی خلیلزاد، فرستادۀ ویژه امریکا برای صلح افغانستان با او دیدار کردهاند تایید میکنند که آقای خلیلزاد با آنان در بارۀ طرح ایجاد یک حکومت موقت گفتوگو کردهاست. این سیاسیون میگویند که آقای خلیلزاد در این دیدارها سه طرح را مطرح ساخته است؛ طرح نخست ادامۀ حکومت کنونی و شامل ساختن طالبان در این حکومت، طرح دوم شریک ساختن حکومت در یک ساختار حکومتی طالبان و طرح سوم هم ایجاد حکومت موقت و همهشمول بودهاست. اما رهبران سیاسی کشور به آقای خلیلزاد گفتهاند که برای ختم جنگ در کشور طرح ایجاد یک حکومت موقت و همهشمول از گزینههای مناسب تر است.
گرچند فرصت پیش آمده برای مذاکره بینالافغانی و رسیدن به یک صلح دایمی یک فرصت خوب و بیپیشینه است اما اینجا در کابل رهبران سیاسی و وکلای پارلمان در دو بلوک مخالفان و حامیان حکومت موقت درحال مشخص کردن صفوف خود هستند. عدهی به عنوان حامیان جمهوریت مخالفت شان را با شکل گیری حکومت موقت بیان داشته اند و از طالبان می خواهند که زیر چتر جمهویت وارد مذاکره و گفتگو شوند اما یک تعداد دیگرِ به عنوان ناراضایان حکومت غنی، نطام کنونی را جمهوری ندانسته بر این باور است که حدود و ثغور جمهوریت در مثلث آقای غنی، فضلی و محیب خلاصه می شود و رویکرد حکومت کنونی به سلطنت و نظام توتالیتر نزدیک است تا به جمهوریت.
پرسش قابل طرح این است که آیا نظام جمهوریت ظرفیت استبداد و خودکامه گی را در خود دارد یا خیر؟ آیا مدیران آرشد نظام، در متن جمهوریت به فساد و تبعیض غرق نیستند؟ متأسفانه نظام سیاسی حاکم با شعار جمهوریت نه تنها برنامه و کارنامه ای در راستای تحقق عدالت اجتماعی نداشته اند، بلکه تبعیض ساختاری به هدف پاکسازی اقوام دیگر روز به روز تقویت شده و آن را با عنوان تبعیض سهوی توجیه می نمایند.
اگر قرار باشد نظام جمهوریت که آقای غنی فرمانروای آن است با شاخصهایی حکومتداری خوب که میشناسیم، محک بزنیم، چه عناصری از حکومتداری خوب را در آن مییابیم تا خود را مکلف به دفاع از جمهوریت بدانیم؟ آنچه در این حکومت برجسته است اینهایند: فساد گستردهی مالی و اداری، استفاده از معیارهای قومی به جای شایستهگزینی، خویشاوندپروری و باندبازی، اعمال نفوذ سیاسی بر روند کار در حوزههای غیرسیاسی، نبود شفافیت، فقدان امنیت، نبود رقابت قانونی، تقلب در انتخابات، قانونشکنی، فساد اخلاقی، تمرکزگرایی، عدم توسعهی متوازن، غارت بیتالمال و دهها موارد دیگر.
رئیس جمهور غنی در این اواخر محمد محقق یکی از مخالفان سیاسی خود را به عنوان مشاور امور امنیتی- سیاسی انتصاب نموده است. راحله دوستم، دختر مارشال دوستم را به عنوان سناتور انتصابی در مجلس سنا بر گزیده است. از دیدی صاحب نظران این چیدمان بیانگر این است که آقای غنی در تلاش است تا با امتیاز دادن با ناراضایان حکومت خویش بلوک حامیان خویش را قویتر ساخته و دوران حکومت خود را به هر قیمت ممکن به سر برساند و برای رسیدن به این هدف در صدد سبوتاژ کردن فرایند گفتگوهای صلح از راههای مختلف است. ادریس رحمانی کارشناس مسایل سیاسی افغانستان با اطلاعات روز می گوید که رییسجمهور غنی در ارگ بهجای اینکه به صلح فکر کند به ادامه قدرت خودش میاندیشد:”آقای غنی اصلاً به دنبال صلح نیست، بلکه به دنبال تداوم قدرت خودش است.”
دولت افغانستان انتظار دارد که با آغاز کار دولت جو بایدن کمتر از یک هفته دیگر، تغییراتی در استراتژی آمریکا در قبال مذاکرات صلح رونما شود و حتی بعضی منابع گفتهاند که کابل امیدوار است که دولت جدید آمریکا، آقای خلیلزاد را از روند مذاکرات صلح افغانستان کنار بگذارد. اما با توجه به اظهارات اخیر مشاور امنیت ملی آقای بایدن که تلویحاَ توافقنامه آمریکا با طالبان را تایید کرد، گمان نمیرود اظهارات آقای خلیلزاد بدون مشورت مقامات دولت جدید آمریکا صورت گرفته باشد.
در گفتگوی صلح میان افغانان آنچه نامانوس و ناپیدا به نظر میرسد “صلح عادلانه” است. صلح عادلانه به صلح می توان گفت که حقوق اساسی تمام انسان ها بصورت برابر و بدون تبعیض تضمین گردد و حقوق تمامی گروهای قومی، زبانی، مذهبی، جنسی و … رعایت و مورد احترام قرار گیرد. اما متأسفانه تا اینجای کار تلاشها به هدف رسیدن به صلح به قیمت نامعلوم صورت گرفته و کمترین توجه به حقوق گروهای آسیب پذیر مثل اقلیت های قومی، زبانی ومذهبی صورت گرفته است. هر سه جناح دولت آمریکا، دولت افغانستان و گروه طالبان هیچ یکی با صداقت تمام در مسیر رسیدن به صلح گام بر نداشته اند. هریک در تلاش رسیدن به اهداف خود اند. هدف دولت آمریکا در صلح نجات از باتلاق جنگ طولانی در افغانستان است. هدف دولت افغانستان حفظ قدرت و هدف گروه طالبان تصاحب قدرت از طریق جنگ و گفتگو است. در این میان آنچه قربانی خواهد شد حقوق قربانیان جنگ و حقوق اقلیتها خواهند بود.
در فرجام می توان گفت که مردم افغانستان به مقصد رسیدن به صلح با عزت و ثبات دایمی ممکن است از شکلگیری حکومت موقت حمایت نمایند اما حاضر نخواهند بود زیر پرچم نظام های مستبد و خودکامه که سبب از بین بردن حقوق انسانی و بشری آنها گردند، زندگی نمایند. یا به عبارت دیگر، مردم افغانستان تعیین سرنوشت سیاسی خود را یک حق انحصاری و غیر قابل معامله میدانند، نه حاضر است زیر پرچم استبداد و خفقان زندگی کنند و نه حامی و مدافع حکومت خواهد بود که از دل تقلب سر برآورده است.