حق مردم قربانی قدرت نشود

26 دلو 1399
3 دقیقه
حق مردم قربانی قدرت نشود

شش ماه از آغاز گفت وگوی صلح میان حکومت افغانستان و گروه طالبان میگذرد ، از آغاز گفت وگوی صلح  رهبران سیاسی چانه زنی های قدرت داشته اند و هرکدام به نحوی در روند صلح دخالت کرده اند.

در روز های اخیر نیز نه تنها رهبران حکومت بل رهبران سیاسی هر کدام بانگاه متفاوت در قبال روند صلح افغانستان گام برداشته اند. میر رحمان رحمانی ، رئیس مجلس نمایندگان در یک تقابل جدی در برابر صلح قرار گرفته اند ، مطرح کردن حکومت موقت بدون در نظرگرفتن خواست های مردم گذشتن از حق مردم است .

این دور دوم ریاست جمهوری محمد  اشرف غنی است و اما در دور دوم بیشتر از پیش شاهد تنش های جدی میان حکومت و رهبران سیاسی بوده ایم و هرکدام قدرت را هدف قرار داده و از خواست های مردم گذشته اند.

اگر از چالش های دور گذشته حکومت داری محمد اشرف غنی در قبال صلح بگذریم ، چالش های امروزی حکومت را در قبال صلح به مرور بگیریم به این نتیجه خواهیم رسید که سرنوشت مردم و خواست مردم به مقایسه به دوراول  بسوی عقب گرد نگران کننده درحرکت است.

عدالت اجتماعی ، آزادی مدنی ، آزادی بیان ، حاکمیت قانون ، حقوق شهروندی ، حقوق زنان و حکوت داری خوب از ارکان عمده صلح پروری اند. اما به  عدالت اجتماعی انحصاری برخورد شده ، آزادی بیان با خشونت نفی شده ، حقوق شهروندی نهادینه نشده، زنان هنوز با خشونت و تبعیض گرفتار هستند و حکومت داری خوب که سرمشق ریاست جمهوری در انتخابات ریاست جمهوری تعریف شده بود به یک آرزوی نا ممکن مبدل شده است .

عمل خشونت زا علیه مردم بهسود بدون در نظر گرفتن زمینه های حل بحران و محافظت عامه ، نصب وعزل وزرا براساس خواست های شخصی  ، افزایش خشونت های هدف مند ، قتل های زنجیره ی و مرموز و عدم محافظت شهروندان در شاهراه ها از چالش های جدی در مسیر صلح پروری  محسوب می شود.

مردم افغانستان در دو دهه اخیرکه  از یک طرف فرصت های صلح فراهم بود و از طرف دیگر قربانی صلح شده اند ، قدرت پروری و نظام جمهوریت  را خوب میدانند.

جمهوریت نیر بر ارزش های مدنی، دموکراسی، حاکمیت قانون ، عدالت اجتماعی ، حقوق شهروندی ، آزادی بیان ، حقوق زنان ، امنیت شهروندان و حکومت داری خوب  و صلح پروری استوار است. درصورت که به این ارزش ها از دریچه ای ابزاری و استبدادی نگاه شود ، ستون های جمهوریت نیز شکسته است.

رهبران سیاسی در افغانستان نیز هرکدام بجای انسجام و همبستگی بسوی صلح گام های متلزل با گرایش قدرت برمیدارند و از دریچه و آدرس های متفاوت در کابل و کشور های همسایه نعره صلح بلند می کنند.

این برهمه واضح است که در چند دهه اخیر تنش های داخلی کشور دشمن اصلی صلح بوده اند و این تنش ها با رویکرد قدرت طلبی برخلاف حقوق شهروندی و صلح خلق شده بود .

اکنون نیز نشانه های از آن تنش های داخلی تحت عنوان جمهوریت ، قدرت و صلح اذهان عامه را مغشوش و بر فرصت های صلح سایه افگنده اند.

با در نظرداشت موارد فوق ، شکل گیری گروه های از سیاست گران افغانستان در قبال گفت گوی صلح  ، سفرهای منطقه ی گروه طالبان و افزایش خشونت ها به این نتیجه می رسیم  که انسجام رهبران سیاسی کشور وحکومت با یک استراتیژی واضح در قبال گفت گوی صلح تنها گزینه خوب برای نجات مردم از جنگ و خشونت های روز افزون می باشد.

صلح برپایه همبستگی و همپذیری استوار است ، اگر صدای صلح انسجام نیابد فرصت های که برای رسیدن صلح فراهم شده است از دست خواهد رفت .