تفسیرِ آزادی
در طنینِ شادِ قطارهای قافیۀ شاعرانِ شهرِ خالی از شُکوه
نشانی از اندوهِ تو نیافتم،
در ترنمِ ترانهها و تارها
نوایِ نایِ نالههای تو نیست،
گریههای خاموشِ شبانۀ تو
هرگز به گوشی نرسیدند.
وقتی جنگجویان
با مسلسلهای مجانی میجنگند
کسی تفسیرِ آزادی را
در خطوطِ کفِ دستانِ تو نمیخوانَد،
قطرههای پیشانی تو
ستارهگانی اند که در جبینِ جُبنِ فرومایهگانِ فرمانروا
نخواهند درخشید.
دهانِ دستورِ دستگاههای سلطه و استیلا
بوی بیداد میدهد،
بوی واژهگانِ کهنۀ برگهایی که قانونِ مقدسِ بردهگان است.
سالهاست
روایتِ نیکِ نبردی را در کتیبه و کتابی نخوانده ام
دریغا!
سرودِ سربازانِ همه جنگهایی که به جنایت انجامیده اند
تکبیرِ خدایان است.
عزیزالله ایما