کبرا (نام مستعار) زن جوانی از ولایت میدان وردک و بزرگ شده در کابل، با دل پر از شور و شوق و آرزوهایی بزرگ که میخواست به واقعیت تبدیل شود؛ اما تقدیر داستان دیگری دارد.
زندگی کبرا، داستانی از رنج و سرکوب، دلسردی و شجاعت است. داستان او، به ویژه در دوره ای که طالبان دوباره بر افغانستان تسلط یافتند؛ به یک تراژدی انسانی تبدیل شده است.
کبرا با تمام پشتکار و زحمات برای خودش نشان داده که استعداد و ارادهای قوی دارد او با شور و اشتیاق به دانشگاه، بعد به وظیفه درس میرفت و با امید به آیندهای روشن تلاش میکرد تا از فرصتهای آموزشی استفاده کند. در خانوادهای که غالباً تحت تأثیر سنتها و فرهنگهای محدود کننده بود، کبرا به عنوان دختری با آرزوهای بزرگ شناخته میشد. والدینش، که به تعلیم و تربیت او اهمیت میدادند، هرچند با سختیها و مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکردند، اما از آرزوهای او حمایت کردند و امیدوار بودند که او روزی بتواند به خانواده و جامعهاش خدمت کند.
با این حال، سرنوشت به گونهای دیگر برای کبرا رقم خورد. در ۱۵ اگست ۲۰۲۱، زمانی که طالبان دوباره به قدرت رسیدند، زندگی او به شدت تحت تأثیر قرار گرفت. نخستین ضربه سختی که به زندگی کبرا وارد شد، بسته شدن دانشگاهها بروی بانوان بود. کبرا که همیشه مشتاق تحصیل و یادگیری بود، ناگهان با دنیایی مواجه شد که در آن، تحصیلات بانوان دیگر جایی نداشت. دردی عمیقتر از این نداشت که آرزوهایش، که روزی به حقیقت نزدیک به نظر میرسیدند، اکنون به سرعت در حال محو شدن بودند.
در حالی که طالبان قوانین سختگیرانهای را در مورد حقوق زنان به اجرا گذاشتند، کبرا با محدودیتهایی شدید در زمینه اشتغال و مشارکت اجتماعی مواجه شد. او، که پیشتر به عنوان گزارشگر، در یکی از تلویزیون ها در کابل فعالیت میکرد، اکنون به دلیل محدودیتهای اعمال شده، مجبور است از رسانه دور شود و تلاش کند تا به شیوهای دیگر به خانوادهاش کمک کند. این شرایط، نه تنها به معنای پایان حرفهای او است، بلکه به معنای پایان رویای او برای دستیابی به استقلال مالی و اجتماعی نیز است.
سختیها تنها به مسائل شغلی محدود نشد. وضعیت اقتصادی کشور به شدت دچار بحران شد و فقر و بیکاری به مشکلاتی روزمره تبدیل شد. کبرا با مشکلاتی جدی در تأمین نیازهای اساسی خانوادهاش روبرو شد. فشارهای اقتصادی، که به شدت تحت تأثیر بحرانهای سیاسی و اجتماعی قرار داشت، به زندگی او و خانوادهاش ضربات شدیدی وارد کرد.
پدر کبرا، که تا پیش از آن به عنوان تنها نانآور خانواده شناخته میشد، در یک شب سرد زمستانی سال پار، به دلیل بیماری ناگهانی درگذشت. این واقعه، بر زندگی کبرا و خانوادهاش تأثیر عمیقی گذاشت. او که همیشه با امید و تلاشهای بیوقفه در پی ساختن آیندهای بهتر بود، اکنون با واقعیتی بسیار سخت مواجه شده بود. از دست دادن پدر، نه تنها از دست دادن یک شخصیت مهم خانوادگی بود، بلکه به معنای پایان حمایتی بود که از سوی پدرش برخوردار بود
کبرا، که در آن لحظه احساس میکرد که جهان بر روی شانههایش سنگین شده است، به سرعت مسئولیتهای جدیدی را به عهده گرفت. او اکنون تنها نانآور خانواده است و باید از مادر و دو خواهر جوانش مراقبت کند. شرایط اقتصادی خانواده به شدت دشوار شده و کبرا با مشکلات مالی و عاطفی زیادی روبرو است. در حالی که فشارهای زندگی به شدت بر عهده ی او است، کبرا باید تلاش کند، تا نیازهای اولیه خانواده را تأمین کند و در عین حال با احساسات خود نیز کنار بیاید.
با وجود تمامی تلاشها، کبرا همچنان با درد و غم عمیق در دلش روبرو بود. فقدان پدرش، که بهطور دائم در قلب او باقی مانده بود، همچنان به او یادآوری میکرد که چگونه زندگی میتواند به سرعت تغییر کند. در شبهای سرد و طولانی، وقتی که کبرا در اتاق کوچک خانه نشسته بود و از پنجرهای به بیرون نگاه میکرد، به یاد میآورد که پدرش در آنجا نشسته بود و با لبخندهای آرامش بخش خود خانواده را دلگرم میکرد. حالا در نبود او، کبرا باید به تنهایی در برابر مشکلات ایستادگی کند.
هر روز، او تلاش میکرد تا لبخند را بر لبان مادر و خواهرانش بیاورد، حتی اگر خود درونش از درد و غم میلرزید. او به آنها امید میداد و تلاش میکرد تا نشان دهد که در برابر مشکلات، قدرت و شجاعت وجود دارد. کبرا به خوبی میدانست که زندگی ادامه دارد و او باید برای خانوادهاش به عنوان یک ستون قوی باقی بماند.
اما در عین حال،کبرا با یک حقیقت تلخ و عمیق دیگر که همانا سر و کله زدن با مريدان هیبت الله (رهبر طالبان)در جامعه بود، مواجه بود: این مسئله، که به نظر شاید یک چالش به نظر بیاید، برای او به یک معضل عاطفی بزرگ تبدیل شده بود و در عین حال، دلش پر از آرزوهای ناتمام برای داشتن تجربههای شخصی بیشتر بود.
با وجود همه این مشکلات و چالشها، کبرا هرگز تسلیم نشد. او با وجود تمام دشواریها، سعی کرد تا امید و ارادهاش را حفظ کند. او از طریق فعالیتهای کوچک اجتماعی و کمک به دیگران، به جامعهاش خدمت کرد. در دل تاریکی و سرکوب، کبرا همچنان تلاش میکرد تا نوری از امید را به اطرافیانش منتقل کند. او نشان داد که حتی در شرایطی که امید به نظر ناممکن میآید، میتوان با شجاعت و اراده به زندگی ادامه داد و به دنبال آرزوها بود
وقتی طالبان در ۱۵ اگست ۲۰۲۱ قدرت را در افغانستان به دست گرفتند، زندگی میلیونها نفر به ویژه زنان، به شدت تحت تأثیر قرار گرفت. در میان این زنان، داستان کبرا، زنی که همیشه با امید و تلاش به دنبال زندگی بهتر بود، به خوبی نمایانگر تأثیرات عمیق و دردناک این تغییرات است. کبرا، که پیش از آن به عنوان یک زن مستقل و فعال در جامعه شناخته میشد، با آغاز حاکمیت طالبان با مشکلات زیادی روبرو شد. او که تنها نانآور خانواده بود و مسئولیتهای زیادی بر عهده داشت، اکنون با تغییرات بیرحمانهای مواجه شد که به شدت بر زندگی او و خانوادهاش تأثیر گذاشت.
زندگی کبرا، نمایانگر قدرت روح انسانی است که در برابر ظلم و سرکوبهای شدید ایستاده و به دنبال تحقق آرزوهایش بوده است. داستان او، داستانی از رنج و مبارزه، از امید و شجاعت است که به وضوح نشاندهنده ارزشهای انسانی و قدرت در برابر چالشهای زندگی است. او، به عنوان نماد مقاومت و امید، به دیگران نشان داد که حتی در سختترین شرایط نیز، میتوان با شجاعت و اراده به جلو پیش رفت و به زندگی ادامه داد.