در تاریکی تاریخ ۱۰۹۲ روز پیش، زمانی که طوفانهای ناآرام و ظلمتهای بیپایان بر جنگلی سبز و دلانگیز سایه افکندند، ماری زهرآگین سفید با خالهای سیاه از اعماق توطئهها و نیرنگهای تاریک سر برآورد و جنگلی که روزگاری نماد شادابی و زیبایی بود و بوی امید میداد؛ اکنون به دام این مار افتاده است.
جنگل که با قیمت ۱۱۰ سکه طلا، توسط پادشاهی به نام “بابا” فروخته شد. “بابا” که به حکمت افسانهای مشهور بود، در بحرانیترین لحظات، از وظیفه شانه خالی کرد و سرنوشت خود را به دستان تقدیر سپرد. گفته میشود که او با چهرهای مکار و قلبی از سنگ، این جنگل را به بهای سکههایی فروخت که از دوران سلطنتی که به فرار از میدان نبرد مشهور بود، به یادگار مانده بودند.
این مار زهرآگین، با پوستی سفید و خالهای سیاه که با نیرنگ و فریب به تاج و تخت جنگل رسید، نمادی از سلطنتی ناپاک بود. این مار که همتبار “بابا” بود، همچنان خصلتهای پلید خود را حفظ کرده بود. پیمانی نانوشته میان “بابا” و مار سفید زهرآگین برقرار بود، پیمانی که بر پایهٔ فریب و زهر استوار بود. این مار، که به ظاهر از قدرت و فرمانروایی دور شده بود، هر از گاهی با نمایش دوستی و مهربانی، تلاش میکرد توجه مار سفید را به تخمهایش وادارد و بقایای خود را از زوال حفظ کند. امروز، مار سفید با خالهای سیاه، که حاکم بلامنازع این جنگل شده، با غروری کاذب و توهمی از قدرت، تنها نام جنگل را یدک میکشد و بقای آن را با زهر و خشونت تهدید میکند. هر که با تبار و رنگ پوست او سازگار نباشد، با نیش زهرآگین او موجه خواهد شد و او همچنان به نمایش قدرت خود ادامه میدهد. جدیدترین اقدامات او شامل قوانینی سختگیرانه است که برای تثبیت قدرت و افزایش کنترولاش وضع شدهاند.
در این جنگل که تحت سلطهٔ مار سفید قرار دارد، نزدیک به ۴۰ میلیون آشیانه وجود دارد. پرندگان آن، همچنان رؤیای پرواز در سر دارند. با این حال، اگرچه بالهایشان بسته است، امیدشان به پرواز همچنان زنده است. مار سفید با خالهای سیاه، به نظر نمیرسد که پایان ماجرا باشد. او خود را تنها پادشاه بیرقیب این قلمرو میداند، اما واقعیت این است که مار سفید “طالبان”، با تغییر نقاب و فریب افکار عمومی، همچنان به زهرپاشی خود ادامه میدهند. این همان نقشهای است که صاحبانشان در منافقتنامهیی نتیجه دلخواهشان را طراحی کردهاند. مار سفید “طالبان” که با خیانتهای آشکار و پنهان به قدرت رسیده، به آرامی به دوران تاریک حاکمیت قبلی خود بازگشته و ماهیت زهرآگین خود را کشندهتر از گذشته حفظ نموده است.
این تصور که اگر رهبر ماران سفید تغییر کند، مارهای سفید به گروهی معتدلتر و سازگارتر با جنگل تبدیل خواهند شد، خطایی بزرگ و خطرناک است. مار هرگز نیش خود را کنار نخواهد گذاشت، حتی اگر به ظاهری جدید درآید. انتظار تغییر ماهیت از موجودی که ذاتش در نیش زدن است، نهتنها بیهوده بل پرخطر است. اما راه دیگری نیز وجود دارد، نابودی این مار زهرآگین. اگر مارها تغییر نکنند، دیر یا زود، با زهر خود نابود خواهند شد. در شرایط کنونی، جنگلداران در حال پرورش و تقویت ماری جدید و قویتر هستند که ظهور آن میتواند ویرانگر از پیش باشد. این مار تازهنفس، با پوستی جدید و نقابهایی تازه، ممکن است پایان و تضعیف سلطنت مار فعلی را رقم بزند. اما تلاش جنگلداران برای کنترل این مخلوقات، همواره با خطر از دست رفتن کنترل و تبدیل شدن به تهدیدی بزرگتر همراه است.
اما داستان زمانی به اوج میرسد که درمییابیم معماران مار سفید با خالهای سیاه، برای ساخت ماری جدید زحمتی نکشیدهاند، بل همان مار سفید را با پوست سیاه و خالهای سفید طراحی کرده و زهر قویتر و کشندهتر به او دادهاند تا بتواند ترس و وحشت بیشتری بیافریند. تا زمانی که مار سفید با خالهای سیاه در دستان حامیانشان قابل کنترل باشد و در راستای تأمین اهداف آنان حرکت کند، نه تنها تهدیدی برای آنان محسوب نمیشود بل میتواند مفید هم باشد. اما به محض اینکه از کنترل خارج شود، حتی ارباباناش را نیز نیش خواهد زد. در پایان، خطاب به ساکنان دردمند و نگران جنگل مینویسم: اگر مار سفید یا حتی سیاه سرنگون شود، اما شما نتوانید جنگل را از آن خود کنید، بقا و آیندهی شما در خطر خواهد بود. این جنگل، سرنوشت و آیندهی شماست؛ برای حفظ آن، باید برخیزید و ویرانگران در کمین را با فریاد حق، عدالت و آزادی از میان بردارید.