حکومت چهار ساله‌ی‌ طالبان؛ انزوا، سرکوب وایستادگی مردم

23 اسد 1404
7 دقیقه

در پانزدهم آگست ۲۰۲۱، طالبان برای بار دوم در تاریخ معاصر افغانستان، کابل را تصرف کردند. با فرار محمد اشرف غنی رئیس‌جمهور پیشین افغانستان و فروپاشی دولت جمهوری اسلامی افغانستان، سرنوشت میلیون‌ها انسان به‌دست گروهی سپرده شد که پیشینه‌اش با خشونت، زن‌ستیزی و افراط‌گرایی مذهبی گره خورده است. نزدیک به چهار سال از آن روز شوم و سیاه می‌گذرد و اکنون افغانستان در یکی از تاریک‌ترین دوره‌های خود به‌سر می‌برد. در این نوشته تلاش می‌شود به مسائلی پیرامون چهار سال حاکمیت طالبان با تمرکز بر سه بُعد مهم :انزوای بین‌المللی، فروپاشی اجتماعی و ایستادگی در برابر طالبان، پرداخته شود.

 انزوای جهانی حکومت فاقد مشروعیت طالبان

در چهار سال گذشته، بجز روسیه، هیچ کشوری در جهان طالبان را به‌صورت رسمی به‌عنوان «دولت مشروع» افغانستان به رسمیت نشناخته و طالبان از انزوای جهانی و عدم مشروعیت داخلی رنج می‌برد. به رسمیت شناسی روسیه هم که در این اواخر صورت گرفته با واکنش‌های  گسترده‌ی مواجه شد. این انزوا نتیجه‌ی نقض گسترده حقوق بشر، حذف زنان از عرصه عمومی، سرکوب اقوام و اقلیت‌های مذهبی و نبود هیچ‌گونه روند دموکراتیک در ساختار حاکمیت گروه طالبان است.

براساس گزارش شورای امنیت سازمان ملل، طالبان نه تنها هیچ نوع مشروعیت مردمی ندارد بلکه افغانستان را محل امن و پناهگاه گروه‌های تروریستی مانند داعش خراسان، القاعده و لشکر طیبه ساخته است. همچنان طالبان از ایجاد یک نظام مشارکتی و پاسخ‌گو سر باز می‌زنند. نظام پاسخ‌گو قطعا در ذهن و ضمیر تندروان انحصارگرا جایگاه ندارد.

دفتر نمایندگی سازمان ملل (یوناما) در آخرین گزارش خود در جولای ۲۰۲۵، تصریح کرد که طالبان حتی به تعهدات اولیه‌ی خود در زمینه‌ی حقوق زنان و اقلیت‌ها پایبند نمانده‌اند. این وضعیت موجب شده است که کمک‌های بشردوستانه، سرمایه‌گذاری خارجی، و ارتباطات رسمی بین‌المللی به پایین‌ترین حد برسد و افغانستان عملاً در انزوای کامل قرار گیرد.

نه تنها طالبان گامی به پیش نرفته اند تا با پذیرش جهانی مواجه شوند بلکه هر روز شاهد تیرگی بیشتر روابط کشورهای حامی طالبان با این گروه خشونت‌گرا هستیم. در این اواخر برخوردهای دولت آمریکا نشان می‌دهد که طالبان نتوانسته خواسته‌های آمریکا از این گروه را برآورده سازند.

دیوان کیفری بین‌المللی (ICC) به تاریخ ۱۷ سرطان ۱۴۰۴، حکم بازداشت ملا هبت‌الله آخندزاده، رهبر غایب طالبان، و عبدالحکیم حقانی، قاضی‌القضات این گروه را به اتهام ارتکاب جنایات علیه بشریت صادر کرد. صدور این حکم به انزوای بیشتر طالبان در جهان کمک می‌نماید. کشورهای عضو دادگاه نه تنها نمی‌توانند روابطی خوب داشته باشند بلکه متعهد هستند که در صورتی دست‌‌رسی رهبر و قاضی‌القضات طالبان را بازداشت نمایند.

همچنان طالبان از سوی برخی همسایه‌ها متهم به دست داشتن در نا امنی‌های آن کشورها هستند. پاکستان بارها اعلام کرده است که حکومت طالبان پشت‌ پرده ناامن‌سازی‌ها توسط تحریک طالبان پاکستانی قرار دارد و افغانستان به لانه‌ای امن برای آنان تبدیل شده است.

به همین دلیل، افغانستان در دوران مدیریت طالبان نتوانسته راه تعامل مبتنی بر قوانین بین‌المللی را با جامعه جهانی باز کند. برخورد خشن با مردم، قرائت افراطی از دین و مخالفت با هنجارهای حقوق بشری، دیواری آهنین از بی‌اعتمادی میان طالبان و جامعه بین‌المللی ایجاد کرده است؛ نتیجه‌اش انزوای دردناک، فقدان مشروعیت جهانی و فرو ریختن اعتماد بین‌المللی نسبت به این کشور بوده است.

فروپاشی اجتماعی تحت اداره طالبان

جامعه افغانستان، به‌ویژه در دو دهه‌ی گذشته، پس از سال‌ها تلاش برای ساختن زیرساخت‌های آموزشی، نهادهای مدنی، رسانه‌های آزاد و مشارکت اجتماعی، به نقطه‌ای رسیده بود که امید به یک آینده بهتر وجود داشت. اما حاکمیت طالبان ساختار اجتماعی را به‌گونه‌ای بنیادین ویران کرده است. اقدامات ویرانگر طالبان برای فروپاشی اجتماعی بی‌شمار و از حد زیاد است اما موارد بسیار برجسته و مهم آن را می‌توان اینگونه بر شمرد:

حذف زنان از حیات عمومی

صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) در آغاز سال ۱۴۰۴، اعلام کرد که با آغاز سال جدید تعلیمی در افغانستان و ادامه‌ی ممنوعیت آموزش دختران، حدود ۴۰۰ هزار دختر دیگر از حق تحصیل محروم شدند و تعداد دختران محروم از تحصیل به ۲.۲ میلیون نفر رسید. البته منابع مردمی و موسسات داخلی آمار دختران بازمانده از تحصیل را حتی بیشتر از آن می‌دانند.

همچنان همگی می‌دانیم که زنان از کار در نهادهای دولتی، سازمان‌های غیردولتی، و حتی شرکت‌های خصوصی منع و محروم شده‌اند. زنانی که در دولت پیشین کار می‌کردند و حتی آنانی که تنها نان‌آور خانواده‌ی خویش بودند دیگر حق کار کردن را ندارند. این در حالی صورت می‌گیرد که هیچ گزینه بدیل برای امرار معیشت آنان وجود ندارد و طالبان هیچ کمکی برای آنها در نظر نگرفته‌اند.

محدودیت‌های شدیدی بر سفر، پوشش، رفت‌وآمد و حتی درمان زنان از سوی طالبان اعمال می‌شود. اضافه بر آن محتسبین و مجریان امر به معروف و نهی از منکر طالبان مانند سایه دنبال آنان هستند و به بهانه‌های مختلف زنان و دختران را می‌گیرند و به جا های نا معلومی می‌برند. زنان و دختران در معرض قتل، تجاوز، لت و کوب و شکنجه قرار می‌گیرند.

وحشتناک است که تصور نماییم در یک کشور اسلامی زنان از دسترسی به داکتران زن محروم هستند و در عین حال حق مراجعه به پزشک و معالج مرد را نیز ندارند. بر اساس گزارش‌ها در ۳۴ ولایت افغانستان، تنها ۵٪ از مراکز طبی و درمانی زنان، دکتر متخصص زن دارند. دوام این روند و حرمان زنان از تحصیل میزان وخیم‌تر شدن وضعیت در این بخش را تاحد فاجعه‌ی تمام عیار پیش خواهد برد.

نابودی نظام آموزش و پرورش

گزارش‌ها حاکی از آن است که بیش از ۱۰ هزار مکتب در چهار سال گذشته یا بسته شده‌اند یا با محتوای تحریف‌شده دوباره بازگشایی شده‌اند؛ محتوای که برایند آن تربیه افراد تهی از دانش و اشخاصی با اندیشه‌ها‌ی طالبانی خواهد بود.

دانشگاه‌ها از تحصیل دختران و استادان زن خالی شده‌اند. و ادامه‌ی این روند بدان معنی است که کاملا به طرف تصفیه جنسیتی در دانشگاه‌ها به پیش می‌رویم. برای یک کشور عدم حضور زنان در دانشگاه‌ها خود فاجعه است. اما در افغانستان کنونی این روند به افتخار حاکمان بد کردار آن تبدیل شده است.

از لحاظ محتوایی نیز اگر به وضعیت دانشگاه‌ها و مراکز تحصیلی نیمه عالی نگاه بیندازیم می‌توانیم ببینیم چقدر  به سمت تاریکی در حرکت هستیم. طالبان مضامین علوم اجتماعی، حقوق بشر، موسیقی، فلسفه و حتی تاریخ را از برنامه‌ی تعلیمی حذف کرده‌اند.

سرکوب اقوام و پیروان مذاهب

اقوام بزرگی مانند هزاره، تاجیک، ازبک و اقلیت‌های دیگر چانس حضور و مشارکت در قدرت زیر سلطه طالبان را از دست داده اند و از هرگونه مشارکت در حکومت کنار گذاشته شده‌اند. نه تنها حذف از قدرت بلکه بر اساس گزارش‌های دیده‌بان حقوق بشردر سال های ۲۰۲۳، ۲۰۲۴ و سال جاری شاهد کوچ اجباری هزاران خانواده هزاره از مناطق بهسود، بامیان، دایکندی و قندهار و ولایات دیگر هستیم.

کوچ‌های اجباری و گرفتن سرزمین و قریه‌های هزاره‌ها در ماه‌های اخیر در ولسوالی مرکز بهسودِ ولایت میدان وردک و ولسوالی پنجاب ولایت بامیان از نمونه‌های بارز کوچ‌های اجباری و غصب سرزمین مردم دیگر اقوام توسط طالبان و همدستان این گروه می‌باشند. حکومت محلی اداره طالبان تنها در قریه رشک ولسوالی پنجاب ولایت بامیان دستور تخلیه بیش از ۲۵ خانه هزاره را صادر نموده است.

وضعیت در سمت شمال از پنجشیر تا بدخشان و مناطق دیگر بهتر از آن چه اشاره شد نیست. بلکه مردمان آن سامان نیز تحت فشار اداره موجود مجبور به از دست دادن مناطق، خانه‌ها و زمین‌های خویش گردیده و روند ادامه دارد. و این بدان معنی است که اقوام دیگر در آستانه کوچ اجباری از مناطق خویش می‌باشند و هیچ گوش شنوایی هم برای شنیدن واقعیت‌های موجود وجود ندارد.

به اضافه‌ی آنچه یاد‌آوری نمودم حملات هدفمند به مساجد، مدارس و مراکز آموزشی شیعیان، به‌ویژه در غرب کابل، ادامه دارد. در چهار سال حاکمیت طالبان مواردی از کشتار هدفمند هزاره‌ها را از غرب کابل گرفته تا دایکندی و هرات شاهد بودیم که متاسفانه‌ی نشانه‌ی برای توقف این روند نیز نمی‌بینیم. در روزهای اخیر جوانی در منطقه شهر نیروی دایمرداد به نام «مجتبی نقوی» توسط کوچی‌های تحت حمایت طالبان به شهادت رسید در حالی که یک هفته از آن رخداد سپری می‌شود اما خبری از گرفتاری و یا محاکمه قاتلان شنیده نشده است. در ماه سرطان کوچی‌های تحت حمایت طالبان جوانی به نام عبداللطیف را در ولسوالی ناهور ولایت غزنی به شهادت رسانید.

وضعیت شیعیان اسماعیلی تحت اداره طالبان به شدت نگران کننده است و در بخش‌های از ولایات بغلان و بدخشان فشار زیادی بر آنان وارد شده است تا تغییر مذهب بدهند. شیعیان اسماعیلی که عمدتا از قوم هزاره می‌باشند مردمان شریف، خدمت‌گذاران صادق وطن و بی آزار هستند و در چندین ولایت کشور زندگی می‌نمایند. طالبان اما کوشش می‌کنند آنها را با فشارهای مختلف مجبور به فرار نمایند و یا نابود کنند.

 ایستادگی و مقاومت‌های مردمی

چهار سال حکومت ظالمانه و ستم‌گرانه طالبان علیه زنان، مردان و اقوام مختلف کشور، و شناخت از پیشینه‌ی این گروه سبب مخالفتهای فراگیر و هماهنگ مردم افغانستان در داخل و بیرون گردید. مبارزه‌ و مقاومت همه‌جانبه علیه حکومتی که ویژگی‌هایی چون «خشونت، زن‌ستیزی و قوم‌گرایی» را دارد، در قالب فعالیت‌های فرهنگی، رسانه‌ای، علمی و مدنی و مبارزه‌های مسلحانه تجلی یافته است. زنان و دختران با قبول خطر زندان، تبعید یا مجازات‌های شدید، حتی قتل و تجاوز، ایستادگی کرده‌اند تا صدای خود را حفظ کنند و آینده‌ای روشن‌تر بسازند.

در سطح فرهنگی، هنرمندان اعم از زنان و مردان با خلق آثار هنری متنوع، صدای اعتراض را به‌صورت بی‌صدا ولی نافذ به جهانیان انتقال داده‌اند و روایت ظلم و تبعیض را بازگو کرده‌اند.

در سطح آموزش همچنان دختران بازمانده از تحصیل راه‌های فراگیری دانش را پیموده و نشان داده اند تشنه‌ی یادگیری هستند و محدودیت‌ها نمی‌توانند اراده‌ی آنان را از بین ببرند. دختران، مکاتب مخفیانه، آنلاین و محرمانه را با قبول سختی‌ها و چالش‌ها دنبال می‌نمایند.

در عرصه رسانه و اطلاع‌رسانی، بیش از ۸۰ درصد زنان خبرنگار طی سال‌های حاکمیت طالبان کار خود را از دست داده‌اند و بخش زیادی از رسانه‌های مستقل تعطیل شده‌اند؛ با این‌حال خبرنگاران زن افغان در تبعید از طریق رسانه‌های دیجیتال به انتشار گزارش‌ها و روایت‌های حقوق بشری ادامه داده‌اند. و شبکه‌های ایجاد نموده اند که امروزه به پناهگاهی برای انعکاس صدای زنان و مستندسازی سرکوب طالبان تبدیل شده است.

چهره‌های فرهنگی، سیاسی و استادان دانشگاه که پس از تسلط طالبان ناگزیر به ترک افغانستان شدند، اکنون در کشورهای مختلف جهان ساکن‌اند؛ اما در برابر این وضعیت سکوت نکرده‌اند. آنان با بهره‌گیری از زبان، قلم و فعالیت‌های گوناگون، در تلاش‌اند تا چهره‌ی واقعی طالبان را به جهانیان معرفی کرده و با آن مبارزه کنند.

جنبش‌های مدنی نیز نقش محوری در ارتقای عدالت و برابری بازی کرده‌اند. فعالیت‌هایی چون راهپیمایی‌ زنان، اعتراضات مدنی و مشارکت در فعالیت‌های مختلف اجتماعی و سیاسی، پاسخ روشن به نظامی است که مشروعیت مردمی ندارد. مردم افغانستان با مقاومت، تأکید کرده‌اند که خواست اصلی‌شان «سقوط نظام افراطی طالبان و استقرار حکومتِ مردمی و عادلانه» است.

مبارزات مسلحانه که شاهد آن در گوشه و کنار کشور هستیم نیز تلاشی است برای مقابله با طالبان و تحقق نظام عادلانه‌ی مردمی. البته ما معتقد هستیم که جنگ در افغانستان راه حل مشکلات نیست بلکه اکنون پس از حدود نیم قرن جنگ زمان آن رسیده است که با ختم پروژه طالبانی به صلح پایدار و نظام منتخب مردمی برسیم.

در مجموع، ایستادگی و مبارزه چهار ساله مردم افغانستان نشان می‌دهد مردم این سرزمین طالبان را نمی‌پذیرند و حتی با تحمیل سخت‌ترین فشارها، صدای‌شان را حفظ کرده‌اند. مبارزه مردم گرچند با توجه به شرایط خفقان، اکثرا خاموش اما پرقدرت بوده است و توانسته است مشروعیت داخلی را از طالبان بگیرند و پیام روشنی به جامعه جهانی ارائه نمایند و آن این که صدای مردم افغانستان خاموش‌شدنی نیست و مردم افغانستان به هیچ وجه طالبان را نمی‌پذیرند. ملت افغانستان امیدوار است بساط حکومت ظالمانه برچیده و نظام مبتنی بر عدالت، اراده مردم و مشارکت واقعی تحقق خواهد یافت.