تیغ* بردار، بیا حادثه را سر بزنیمبا تفنگ آمده، ما هم گپِ خنجر بزنیماین چه رسم است که او تیغ دو سر دارد و ماسخن از عاطفه و خواهر و دادر بزنیم؟
بیشتر بخوانید
روبروی پنجره باز اتاق روی میز چهارکنج قهوه یی رنگ، نشسته بود و به گل های رنگارنگی که داخل گلدان ها جا خوش کرده بودند، خیره شده بود. گل هایی که برایش زیبایی نداشتند، چون با دیدن آنه...